ترکیب بندی در عکاسی، فراتر از یک اصل زیبا شناختی، بنیانی برای خلق تصاویری تأثیرگذار و منسجم ایجاد میکند. این مفهوم به چیدمان عناصر بصری درون کادر دوربین می پردازد و با بهره گیری از قوانین و تکنیکهای خاص، هدایت نگاه بیننده، ایجاد تعادل بصری و القای معنا را امکان پذیر می سازد. شناخت و به کارگیری تکنیک های ترکیب بندی در عکاسی نه تنها کیفیت بصری تصاویر را ارتقا می دهد، بلکه روایت و احساسات نهفته در آنها را نیز تقویت میکند.
در دو مقاله ی پیشین، ۲۱ تکنیک کلیدی ترکیب بندی را معرفی و تحلیل کردیم که هرکدام در ایجاد هارمونی، انسجام و پویایی در تصویر نقش بسزایی دارند.
در این بخش، به معرفی و بررسی ۷ تکنیک ترکیب بندی در عکاسی می پردازیم که می توانند امکانات خلاقانه ی جدیدی در عکاسی برایتان فراهم سازند.
تکنیک های ترکیب بندی در عکاسی
۲۲. مثلثهای طلایی
ترکیب بندی مبتنی بر مثلثهای طلایی، بهعنوان نسخه ی توسعه یافته ی اصل قانون یک سوم، از ساختار هندسی پیچیده تری برای سازمان دهی فضا استفاده می کند.
در این شیوه، قاب تصویر با استفاده از یک خط مورب که از گوشه ی بالای سمت راست به گوشه ی پایین سمت چپ امتداد می یابد، به سه بخش تقسیم می شود.
سپس از نقاط تقاطع این خط مورب با اضلاع دیگر قاب، دو خط اضافی به گونه ای طراحی می شود که مجموعه ای از مثلثها را در فضای تصویر ایجاد نمایند.
این تقسیم بندی نه تنها باعث ایجاد دینامیک و تنش بصری در تصویر می شود، بلکه با افزایش عمق و تأثیرگذاری آن، امکان هدایت مؤثرتر نگاه مخاطب به نقاط خاص در اثر را نیز فراهم می آورد.
در مثال زیر، خطوط مورب حاصل از مثلثهای طلایی به طور واضح در قاب تصویر مشهود است.
حرکت طبیعی نور و ترافیک در خیابانهای شهر با این خطوط هم راستا شده و این هم راستایی موجب برجسته شدن و تسهیل مسیر نگاه بیننده به نقاط محوری تصویر می شود.
از سوی دیگر، نمای ساختمان ها در گوشه ی سمت چپ تصویر به گونه ای با یکی از خطوط کوچک مثلث تطابق یافته اند که در نقطه ی تقاطع آن با خط اصلی در گوشه ی بالای قاب، تعادل فضایی ایجاد شده است.
در نمونه ی دیگر، خطوط مثلثهای طلایی به طور ظریف تر در ترکیب بندی مورد استفاده قرار گرفته اند.
در اینجا، سرهای مجسمهها به طور غیرمستقیم شکل دهندهی یک مثلث هستند که در نقطهی تقاطع آن با خط اصلی، نگاه بیننده را به سمت نقطه ی کانونی، یعنی برج ایفل، هدایت می کند.
این رویکرد پیچیده و ظریف به طور مؤثری از اصول هندسی برای ایجاد ترکیب بندیهایی استفاده می کند که مخاطب را درگیر در فرآیند تجزیه و تحلیل ساختار اثر می سازد.
۲۳. نسبت طلایی
نسبت طلایی که در هنر و ریاضیات بهعنوان یک مفهومی بی نهایت پیچیده شناخته می شود، به نسبت خاصی اطلاق می شود که در آن، نسبت بین دو مقدار، معادل با نسبت مجموع آنها به مقدار بزرگ تر است.
این نسبت که معمولاً با نماد φ (فی) نمایش داده میشود، در طبیعت، معماری، طراحی و هنر به طور گسترده ای قابل مشاهده است.
فرمول ریاضی نسبت طلایی به صورت زیر است:
این نسبت به عنوان یکی از اصول بنیادین ترکیب بندی در طراحی های هنری شناخته می شود.
به ویژه، در استفاده از مارپیچ فیبوناچی، که یک ساختار هندسی ست که شکل گیری آن از دنبالهی فیبوناچی ناشی می شود، درک نسبت طلایی از اهمیت زیادی برخوردار است.
این مارپیچ در داخل قابهای هنری به عنوان یک راهنمای بصری برای هدایت نگاه بیننده به نقاط خاص و ایجاد یک ترتیب طبیعی و روان از اجزاء مختلف تصویر استفاده می شود.
در تصویری از ونیز، نسبت طلایی در طراحی ترکیب بندی به صورت هوشمندانه و غیرمستقیم به کار رفته است.
خطوط مورب و مسیرهای مارپیچ فیبوناچی ، به طور طبیعی نگاه بیننده را از گوشههای قاب به سمت مرکز هدایت می کنند، جایی که عناصر کلیدی مانند پلها و ساختمانها وجود دارند در مرکز توجه قرار می گیرند.
این ترکیب بندی نه تنها از نظر زیبایی شناسی جذاب است، بلکه موجب انسجام و هماهنگی در سطح کلان اثر می شود.
۲۴. فضای پس زمینه به منظور تقویت مفهوم
در بسیاری از آثار هنری، به ویژه در نقاشیهای شهری و معاصر، استفاده از پس زمینه بهعنوان یک عنصر فعال و پیوسته با مفهوم کلی اثر امری حیاتی است.
پسزمینه نه تنها باید بهعنوان فضای منفی در نظر گرفته شود، بلکه باید به طور عمدی و دقیق در خدمت انتقال پیام و تقویت مفهوم اصلی تصویر باشد.
این عنصر گاهی می تواند بهعنوان وسیله ای برای تمایز یا تأکید بر موضوع اصلی عمل کند و در عین حال، تضاد و تنشهایی را در تصویر به وجود آورد که موجب جذابیت بیشتر آن می شود.
در تصویر خیابان اوکانل در دوبلین، پس زمینه به طور هوشمندانه ای طراحی شده است تا ضمن نمایاندن ویژگیهای منحصر به فرد محیط شهری، همچنان نگاه بیننده را بر مرغ دریایی متمرکز نگه دارد.
این ترکیب بندی هوشمندانه به ما این امکان را می دهد که حتی در یک فضای شلوغ، مخاطب را در جهت دلخواه خود هدایت کرده و در عین حال با ایجاد تنش و تعادل بصری، جذابیت اثر را بیشتر کنیم.
۲۵. هدایت نگاه بیننده در راستای داینامیک ترکیب بندی
در برخی از آثار هنری پیچیده، اجزای مختلف تصویر به گونه ای سازمان دهی می شوند که نگاه بیننده به طور غیرمستقیم و پیوسته از یک نقطه به نقطهی دیگر در قاب حرکت کند.
این تکنیک، با استفاده از خطوط و اجزای تصویری، مسیرهای پنهانی ایجاد می کند که نگاه را به طور طبیعی از یک بخش تصویر به قسمتهای دیگر میبرد.
این روش باعث میشود که اثر هنری نه تنها دارای جذابیت بصری باشد، بلکه تجربهای پویا و در حال حرکت را برای بیننده فراهم آورد.
در تصویر یک رستوران در دوبلین، ترکیب بندی پیچیده ای از فعالیتهای انسانی و معماری به گونه ای طراحی شده است که چشم بیننده به طور مداوم از یک بخش به بخش دیگر در قاب حرکت کند.
این داینامیک به اثر زندگی می بخشد و امکان درک چندلایهای از تصویر را برای بیننده فراهم میآورد، بهگونه ای که مخاطب مجبور میشود از جزئیات مختلف آن گذر کرده و در نهایت به تأثیرگذاری کل اثر پی ببرد.
۲۶. لایه بندی تصویری به منظور ایجاد عمق و پویایی بصری
لایه بندی یکی از تکنیکهای پیشرفته در هنر تصویری است که به ویژه در عکاسی و نقاشیهای سه بعدی به منظور ایجاد عمق و فضای بصری پویاتر به کار می رود.
در این تکنیک، فضای تصویر به لایههای مختلف تقسیم می شود که هرکدام به طور دقیق در ترکیب بندی قرار گرفته اند.
این لایهها به گونه ای در کنار هم قرار می گیرند تا چشم بیننده از سطح نزدیک به سطح دورتر حرکت کند و در عین حال درک بهتری از اجزای مختلف تصویر پیدا کند.
در نمونه ی کانال گروئنرئی در بروژ، لایه بندی به طور ماهرانه ای برای ایجاد عمق و پویایی استفاده شده است.
پیش زمینه، میان زمینه و پس زمینه با دقت و هماهنگی در کنار هم قرار گرفته اند تا تصویری با عمق چندلایه به وجود آورند .
۲۷. افزودن عنصر انسانی
وجود یک عنصر انسانی در تصویر می تواند تأثیر زیادی بر جذابیت عکاسی داشته باشد و به آن ابعاد جدیدی ببخشد.
تجربه نشان داده است که بسیاری از بهترین عکسهای شهری در صورت حضور یک فرد در کادر، جذابیت و عمق بیشتری پیدا کرده اند.
پل قدیمی در شهر تاویرا در پرتغال بهخودی خود مکانی جذاب برای عکاسی است.
این عکس ممکن بود بدون هیچ انسانی هم خوب به نظر برسد، اما حضور یک نفر این تصویر را به یک اثر هنری ماندگار تبدیل می کند.
آن فرد نه تنها به صحنه روح و زندگی می بخشد، بلکه مقیاس و اندازه محیط اطراف را نیز به وضوح نشان می دهد.
۲۸. صبر برای “لحظه تعیین کننده”
مفهوم “لحظه تعیین کننده” در عکاسی با نام عکاس برجسته فرانسوی، آندره کارتیر-برسون، ارتباط نزدیکی دارد.
اما منظور کارتیر-برسون از این مفهوم دقیقاً چه بود؟ خود او در این باره گفته است:
“چشمان شما باید ترکیب یا لحظهای که زندگی به شما ارائه می دهد را بشناسد و شما نیز باید با شهود خود بدانید که چه زمانی دکمه شاتر را فشار دهید.”
برای کارتیر-برسون، این یعنی گرفتن عکس در لحظه ای که مردی در ایستگاه گار سن لازار از روی آب ها می پرد یا ثبت لبخند شیطنت آمیز پسری فرانسوی که با یک بطری در دست، خوشحال و با شوق در خیابانهای پاریس راه می رود.
.این عکس در یک صبح مه آلود در شهر زیبا و تاریخی بروژ در بلژیک گرفته شده است.
مکان این عکس قطعاً جالب و جذاب است، اما آن مردی که با دوچرخه از روی پل عبور می کند، جاذبه اصلی این عکس است.
این لحظه دقیقاً همان لحظه تعیین کننده است و یک عکاس باید تا آن لحظه خاص صبر کند.
گاهی اوقات ثبت “لحظه تعیین کننده” به این معناست که در زمان و مکان مناسبی قرار داشته باشیم.
این تکنیک ها ر ا چگونه به کار ببریم؟
در هنر عکاسی اغلب میتوان دو یا چند اصل ترکیب بندی را در یک تصویر ترکیب کرد.
این عکس که در بروکسل گرفته شده، مجموعه ای از اصول مختلف ترکیب بندی را بهخوبی ترکیب کرده است: ترکیب بندی مرکزی، تقارن، قانون یک سوم، خطوط هدایت کننده، قانون اعداد فرد، قاب در قاب و نظریه رنگ ها.
قطعا انتظار نمی رود که هنگام عکاسی تمام این اصول را در ذهن خود داشته باشید.
با این حال، یک تمرین مفید این است که هر بار که به عکاسی می روید، سعی کنید یکی یا دو اصل را در تصاویر خود بکار ببرید.
برای مثال، می توانید یک جلسه عکاسی ترتیب دهید که در آن به دنبال موقعیتهایی برای استفاده از “قاب در قاب” باشید.
بعد از مدتی، خواهید دید که بسیاری از این اصول به طور خودکار و بدون نیاز به فکر کردن در شما نهادینه می شوند و شما به طور طبیعی از آنها استفاده خواهید کرد.
منابع : +