داشتن یک برند برای کمپانیها دارای اهمیت زیادی دارد و به نوعی قلب یک شرکت است و کیفیت طراحی آن بسیار حائز اهمیت است.
برند چیزی است که شرکت شما با آن دیده میشود پس مهم است، که تصویر قدرتمند و فوق العادهای از شما به جای بگذارد با چگونگی آن در ادامه آشنا میشوید.
اولین چیزی که در یک برند اهمیت دارد بار معنایی آن است، زیرا نشاندهنده رزومه کمپانی شماست. بهترین برندها درک کاملی از آمار مخاطبان خود، منافع آنها و نحوه ارتباط آنها دارند. مگر اینکه یک زنجیره مگا مانند وال مارت باشد، اکثر کسب و کارها یک مخاطب هدف خاص دارند که دنبال آن هستند. درک نیاز بازار بسیار مهم است، زیرا مسیر را برای دستیابی به یک کمپین بازاریابی همراه با هویت کلی یک نام تجاری فراهم میکند، در حالی که به ایجاد یک ارتباط بین یک کسب و کار و مخاطب آن کمک میکند.
پیدا کردن رویکرد نام تجاری مناسب نیاز به اولین درک بازار هدف است. ایجاد یک هویت نام تجاری نیاز به چیزی خاص دارد، که کمپانی شما را به همگان معرفی کند. به عنوان مثال، اپل در سراسر جهان به خاطر محصولات به روز خود و تجدید نظر زیبایی شناسی مینیمالیست شناخته شده است. برای مثال پیتزا دومینو تضمین میکند. که پیتزا خود را ظرف ۳۰ دقیقه میرساند و یا رایگان خواهد بود پس شما به سادگی نیاز به یک چیز خاص دارد که شما را در بازار رقابتی موفق کند.
نکتۀ دیگری که در این زمینه اهمیت دارد علاقه است، زیرا قطعاً امکان ایجاد یک نام تجاری در کوتاه مدت بدون علاقه، غیرممکن است که در بلند مدت حفظ شود. هنگامی که شما افراد مشهور موفق مانند استیو جابز را بررسی میکنید، همۀ آنها یک اشتیاق جدی دارند، که آنها را مجاب به سخت کار کردن میکند آن هم به طور مداوم نه موقت. این شور و شوق منجر به محبوبیت برند شما میشود.
هنگامی که مصرفکنندگان برای فروش تکراری به یک کسب و کار باز میگردند، معمولاً انتظار دارند که همان کیفیت را همانند اولین بار دریافت کنند. رستورانها و کیفیت غذا و خدمات آنها یک نمونه عالی از این مورد است؛ پس مهم است به یک استاندارد کیفیت خاص با یک محصول یا خدمات پایبند باشیم. یک نمونه از نام تجاری که سازگاری شگفتانگیزی را ارائه میدهد مکدونالد است، که مشتریان خود را در سراسر دنیا راضی نگه میدارد.
نکتۀ آخر که در این زمینه بسیار مهم است، داشتن یک رهبر قدرتمند در کمپانی است که مشوق دیگران نیز باشد. پشت هر نام تجاری موفق یک رهبر با نفوذ وجود دارد. برای شرکتهای بزرگ گاهی رهبر، مدیرعامل است و برای آنهایی که کوچکتر هستند، معمولاً مالکها گردانندگان کسبوکار هستند. برای هماهنگ کردن تلاشهای اعضای تیم و هدایت چشمانداز استراتژیک برای نام تجاری، کسی باید کشتی را هدایت کند. رهبر، چالش و عوارض آن را برطرف میکند و به عنوان یک ارتباط بین ادارات مختلف برای حفظ همه در همان صفحه عمل میکند. آنها همچنین انگیزههای متخصص هستند و میدانند چگونه نقاط قوت اعضا را به حداکثر برسانند.
اگر این موارد در شروع کار یک کمپانی رعایت و در طولانی مدت هم به درستی به آن پرداخته شود، هیچ چشمانداز و آرمانی برای موفقیتش بعید نیست.
منبع: TailorBrands