یکی از هدفهای عمده برای بهکارگیری تصویر در فعالیتهای تبلیغاتی، ایجاد واکنش یا به تعبیر روانشناختی آن برانگیختن پاسخ در میان مخاطبان است. آنچه هدف تصاویر تبلیغاتی است تنها مجذوب کردن مخاطبان نیست؛ بلکه ایجاد رفتاری است که انتظار میرود در محل موقعیت دیگری مانند فروشگاه یا در پای صندوق رأی به وقوع بپیوندد.
تصاویر تبلیغاتی به خودی خود افراد را به انجام کاری وادار نمیکند؛ بلکه این تعابیر ناشی از این تصاویر است که نقش متقاعدکنندگی دارد. تعابیر ذهنی اگرچه در نتیجه نگاه کردن به تصاویر برانگیخته میشود، اما به طور کامل زاییده تصویر نیست.
تصاویر تبلیغاتی سه نقش عمده را در پی میگیرد اول اینکه با شبیهسازی و به تصویر کشیدن صورت و اندام و یا هر چیز دیگری که با انگیزههای بنیادی ارتباط دارند به برانگیختن هیجانات دامن میزنند.
دوم اینکه از چیزی که گویی محقق است و یا واقعاً اتفاق افتاده یک مدرک تصویری به ظاهر مستند به دست میدهند.
سوم اینکه در هر حال میتوانند میان محصول و تصاویر یک نوع ارتباط پنهان برقرار کنند.
تبلیغکنندگان میتوانند پاسخهای شدیدی را در ما بر انگیزند پاسخهایی که دستیابی به آن جز از راههای تصویری میسر نیست.
فرامرزی شدن هدفهای تبلیغکنندگان سبب شده است که بر تبلیغات تصویری تأکید بیشتری به عمل آید؛ زیرا تصاویر با توجه به ویژگی های شمایلی خود همه گیرترند و بسیار راحتتر از بیانهای کلامی قادرند فرهنگها و سرزمینهای مختلف را در نور دیده و منتشر شوند هر جا فیلم یا عکس بتواند به عنوان شاهد و مدرک قابل استناد باشد و یا به منظور اثبات مدعای مضمون تبلیغ مورد استفاده قرار گیرد آنگاه نشانههای نمایهای تصویر به عنوان یک عنصر جدایی ناپذیر و حساس در فرایند متقاعدسازی دیداری به شمار خواهد رفت.
تداعیهای نهفتهای که بهگونه ناآگاهانه از طریق تبلیغ فراخوانی میشوند برای مصرفکنندگان محصولات تبلیغ شده این فرصت را ایجاد میکند که ضمن پرهیز از عواقب ناخوشایند و سرزنشکننده از منافع اینگونه فراخوانیهای ذهنی بهرهمند شوند.