ترکیب ‌بندی در عکاسی [+28 تکنیک کاربردی]

ترکیب ‌بندی در عکاسی یکی از بنیادی ‌ترین مفاهیم  در این حوزه به شمار می رود . درواقع ترکیب بندی به چیدمان و سازماندهی عناصر بصری درون کادر عکس اشاره دارد. ترکیب بندی را می ‌توان به ‌عنوان مجموعه ‌ای از اصول راهنما توصیف کرد که به خلق تصاویری متوازن، زیبا و تأثیرگذار کمک می ‌کنند. هرچند این اصول قوانین غیرقابل تغییر نیستند، اما سابقه ‌ای طولانی در تاریخ هنر دارند و در بسیاری از آثار هنری برجسته به‌ کار رفته‌ اند.

عکاسان حرفه ‌ای اغلب بدون آنکه متوجه باشند، هنگام تنظیم کادر یکی یا چند اصل ترکیب بندی را در ذهن خود به کار می‌ گیرند.

این اصول مانند یک نقشه راه عمل می ‌کنند و باعث می‌شوند نگاه بیننده به‌ طور طبیعی به سمت بخش‌های کلیدی تصویر هدایت شود.

در این مقاله میخواهیم به برخی از این اصول و تکنیک ها اشاره کنیم:

 

1.قاعده‌ ی یک سوم (Rule of thirds)

قاعده‌ی یک سوم یکی از ساده ‌ترین و در عین حال تأثیرگذارترین تکنیک‌های ترکیب بندی در عکاسی است.

این قاعده بر تقسیم کادر به ۹ بخش مساوی (سه بخش عمودی و سه بخش افقی) استوار است.

 در این شبکه، نقاط تلاقی خطوط به‌عنوان نقاط طلایی شناخته می ‌شوند، جایی که جای ‌گذاری سوژه‌های اصلی در آن‌ها می‌تواند تأثیری فوق‌العاده ای  بر جذابیت بصری تصویر داشته باشد.

ما در عکاسی به‌ طور طبیعی، تمایل داریم سوژه‌های اصلی را در مرکز کادر قرار دهیم، اما قاعده ‌ی یک سوم به ما نشان می ‌دهد که جای ‌گذاری سوژه‌ها خارج از مرکز و در امتداد این خطوط یا نقاط تلاقی آنها، می‌ تواند تصاویر پویاتر و متعادل ‌تری خلق کند.

در عکسی از یک منظره طبیعی، اگر خط افق در یک ‌سوم بالایی یا پایینی کادر قرار گیرد (به‌ جای مرکز)، تصویر به ‌طرز قابل توجهی عمیق ‌تر و متعادل‌ تر به نظر می‌رسد.

در تصویری از میدان تاریخی شهر پراگ، خط افق در یک ‌سوم بالایی قرار گرفته، در حالی که ساختمان‌ها و فضای میدان به ‌ترتیب در بخش‌های میانی و پایینی کادر جای گرفته ‌اند. این ترکیب باعث هدایت طبیعی نگاه بیننده از آسمان به میدان شده است.

در عکسی خیابانی، زنی با لباس قرمز دقیقاً روی یکی از نقاط تلاقی شبکه قرار گرفته است. این جای ‌گذاری نگاه بیننده را مستقیماً به سوژه جلب می‌کند، در حالی که سایر اجزای تصویر به‌عنوان پس ‌زمینه ‌ای متوازن عمل می‌ کنند.

خوشبختانه، بسیاری از دوربین‌های دیجیتال امروزی دارای قابلیت نمایش شبکه ‌ی قاعده‌ی یک سوم در حالت نمای زنده LIVE VIEW هستند.

این ویژگی کمک می‌ کند تا عکاسان حتی در لحظه ثبت تصویر نیز بتوانند از این اصل به بهترین شکل استفاده کنند.

2. ترکیب بندی مرکزی و تقارن (Centered & Symmetry)

اگرچه پیش ‌تر پیشنهاد دادم که از قرار دادن سوژه در مرکز کادر پرهیز کنید، اما گاهی شکستن قواعد عکاسی می ‌تواند نتایج بی ‌نظیری نیز به همراه داشته باشد.

در برخی صحنه‌ها، قرار دادن سوژه در مرکز کادر، تأثیری قوی و متمرکز ایجاد می ‌کند که نگاه بیننده را مستقیماً به مرکز تصویر هدایت می ‌کند.

صحنه‌های متقارن، به ‌ویژه در معماری و طبیعت، بهترین فرصت‌ها را برای بهره‌ گیری از این تکنیک فراهم می نماید.

 برای نمونه، این تصویر از پل هاف ‌پنی در دوبلین، به لطف تقارن بصری قوی خود، به یک ترکیب بندی مرکزی ایده ‌آل تبدیل شده است.

انعکاس در آب نیز یکی دیگر از عناصر طبیعی است که تقارن و زیبایی ترکیب بندی را دوچندان می‌کند.

 برای مثال، در این تصویر، انعکاس درختان بر روی سطح آرام دریاچه، تقارن کاملی ایجاد کرده است.

این تصویر، با ترکیبی از قانون یک سوم و تقارن، حس هماهنگی و تعادل را به بیننده القا می‌کند.

در حقیقت، گاهی اوقات ترکیب چندین اصل در یک قاب، می‌تواند به خلق تصاویری فراتر از انتظار منجر شود.

در قاب‌های مربعی، ترکیب بندی مرکزی به دلیل ماهیت ذاتی تقارن این نوع کادر، جلوه‌ی منحصربه ‌فردی پیدا می ‌کند.

3. عمق ‌بخشی به تصاویر (Depth)

یکی از موثرترین راه‌ ها برای افزودن عمق به یک تصویر، گنجاندن عناصری جذاب در پیش‌ زمینه تصویر است.

این تکنیک، به ‌ویژه در تصاویر عریض و با زاویه باز، به بیننده حسی سه‌ بعدی می ‌دهد و او را به عمق صحنه هدایت می ‌کند.

برای نمونه، در این تصویر از آبشاری در هلند، سنگ‌ های پراکنده در پیش ‌زمینه نقش کلیدی در القای حس عمق ایفا می ‌کنند.

در تصویر دیگری که در اسکله‌های دوبلین ثبت شده است، گیره‌های فلزی بندر ، ارتباطی بصری میان جزئیات نزدیک و پس ‌زمینه دور ایجاد کرده‌ است.

 این انتخاب، عمق تصویر را به ‌طرز چشمگیری افزایش داده است.

4.تکنیک قاب در قاب (Frame Within a Frame)

یکی دیگر از روش‌های جذاب برای عمق‌ بخشی به تصاویر، استفاده از تکنیک «قاب در قاب» است.

 این تکنیک با استفاده از عناصر طبیعی یا مصنوعی، همچون پنجره‌ها، طاق‌ها یا شاخه‌های درختان، به تصاویر ، بُعدی پویا و منحصربه‌ فرد می ‌بخشد.

برای نمونه، در تصویری که از میدان سنت مارک در ونیز ثبت شده است، از یک طاق برای قاب ‌بندی کلیسای سنت مارک و برج ناقوس استفاده شده است.

این نوع قاب ‌بندی، یادآور تکنیک‌های نقاشی رنسانس است که برای ایجاد حس عمق در قاب به‌ کار می ‌رفت.

البته، عناصر طبیعی نیز می‌ توانند در این تکنیک نقش داشته باشند.

 در عکسی دیگر از منطقه کیلدر ایرلند، تنه درختی در یک سمت و شاخه‌های آویزان درختان در سمت دیگر، نقش یک قاب طبیعی را ایفا می ‌کنند.

 حتی اگر قاب به ‌طور کامل سوژه را احاطه نکند، باز هم حس عمق و تأثیرگذاری تصویر به‌ وضوح افزایش می ‌یابد.

یکی از زیباترین نمونه‌های این تکنیک، در عکسی از پاییز ایرلند دیده می ‌شود؛ جایی که درختان طلایی ‌رنگ، پلی سنگی را قاب گرفته‌ اند و ترکیب این تکنیک با تقارن مرکزی، صحنه ‌ای آرامش‌بخش و شاعرانه خلق کرده است.

۵. خطوط هدایتگر (Leading Lines)

خطوط هدایتگر یکی از تکنیک‌های مهم در عکاسی است که نگاه بیننده را به سمت سوژه اصلی یا نقاط مهم تصویر هدایت می‌ کند.

این خطوط می‌ توانند از مسیرها، دیوارها یا حتی الگوهای طبیعی و معماری استفاده کنند و به تصویر عمق و جذابیت ببخشند.

به‌عنوان مثال، در تصویر برج ایفل، از الگوهای سنگفرش به‌عنوان خطوط هدایتگر استفاده شده است.

 این خطوط نگاه بیننده را به‌ صورت طبیعی به سمت برج هدایت می‌ کنند.

همچنین، ترکیب بندی مرکزی در این عکس به دلیل تقارن محیط، انتخابی مناسب بوده و حس تعادل را تقویت میکند

نکته مهم دیگر این است که خطوط هدایتگر تنها به خطوط مستقیم محدود نمی‌ شوند.

در تصویر دوم، مسیر منحنی نگاه بیننده را ابتدا به سمت راست قاب و سپس به سمت چپ و در نهایت به درخت هدایت می ‌کند.

 این حرکت چشمی، پویایی و حس جریان را در تصویر ایجاد کرده است.

برای این قاب، از قانون یک ‌سوم استفاده شده تا تعادل بصری میان عناصر تصویر حفظ شود.

۶. مثلث‌ها و خطوط مورب (Diagonals & Triangles)

استفاده از خطوط مورب و مثلث‌ها در عکاسی، ابزاری برای ایجاد حس « داینامیک و پویایی» به شمار می رود.

 این عناصر به دلیل القای حس ناپایداری و حرکت، نگاه بیننده را به چالش کشیده و او را درگیر تصویر می ‌کنند.

 خطوط افقی و عمودی معمولاً حس ثبات را منتقل می ‌کنند، اما زمانی که خطوط مورب وارد ترکیب بندی شوند، نوعی بی ‌ثباتی بصری ایجاد می‌شود که جذابیت تصویر را افزایش می‌دهد.

به‌عنوان مثال، در تصویر پل ساموئل بکت در دوبلین، مثلث‌های واقعی و فرضی نقش مهمی در ترکیب بندی ایفا کرده‌اند.

 ساختار پل شبیه به یک مثلث بزرگ است (که در واقع نمایانگر یک چنگ سنتی ایرلندی نیز می باشد).

همچنین، خطوط مورب موجود در سمت راست قاب، مثلث‌هایی فرضی ایجاد کرده‌اند که همگی به یک نقطه مشترک می ‌رسند و حس عمق و پویایی را در تصویر تقویت می ‌کنند.

این ترکیب بندی نه ‌تنها از مثلث‌ها بلکه از خطوط هدایتگر نیز بهره برده تا تصویری منسجم و چشمگیر خلق شود.

در تصویری دیگر از ساختمان هتل دو ویل در پاریس، استفاده از خطوط مورب و مثلث‌ها حس تعلیق و بی ‌تعادلی را به تصویر اضافه کرده است.

ساختمان در زاویه‌ ای خاص به تصویر کشیده شده که حس متفاوتی از معماری را القا می ‌کند و به ‌واسطه ایجاد تنش بصری، نگاه مخاطب را درگیر خود می ‌سازد.

۷. الگوها و بافت‌ها  (Patterns & Textures)

الگوها و بافت‌ها به ‌طور طبیعی برای انسان جذاب هستند، چرا که احساس نظم و هماهنگی را منتقل می‌کنند.

 این الگوها می ‌توانند به ‌صورت مصنوعی (مانند قوس‌ها و تکرارها در معماری) یا طبیعی (مانند گلبرگ‌های یک گل) در تصویر وجود داشته باشند.

در مقابل، بافت‌های نامنظم نیز می‌توانند جذابیتی منحصر‌به ‌فرد ایجاد کنند و حس اصالت را به تصویر ببخشند.

در تصویری از تونس، الگوی سنگفرش به‌عنوان یک عنصر هدایتگر استفاده شده و چشم بیننده را به سمت ساختمان گنبدی ‌شکل هدایت می‌ کند.

این ساختمان نیز خود شامل قوس‌هایی است که حس هماهنگی را تقویت می‌کنند. گنبد ساختمان نیز با قوس‌های سنگ فرش هماهنگی بصری دارد.

در عکس دیگری از تونس، بافت سنگفرش‌ها و بازی نور و سایه روی آن‌ها فضایی گرم و دلپذیر ایجاد کرده است.

 علاوه بر این، دیوارها و سقف در قاب، بافت‌هایی غنی ارائه می ‌دهند.

قوس موجود در تصویر نیز نقش یک «قاب در قاب» را ایفا کرده که نگاه بیننده را به سمت سوژه اصلی در پس ‌زمینه هدایت می ‌کند.

۸. شکستن الگوها (Break the Pattern)

شکستن الگوهای منظم، یکی از تکنیک‌های مؤثر برای جلب توجه مخاطب است. این تکنیک باعث می‌شود که یک عنصر به ‌طور خاص برجسته شود و تأثیر بیشتری داشته باشد.

به‌عنوان مثال، در عکسی از شمع‌ها، یک شمع قرمز که از لحاظ رنگ و ارتفاع با دیگر شمع‌ها متفاوت است، نگاه بیننده را به خود جلب می‌کند.

 این شمع، ضمن ایجاد تضاد، همچنان ترکیب بندی را با استفاده از قانون یک سوم حفظ کرده و انسجام تصویر را برهم نزده است.

9. قانون اعداد فرد (Rule of Odds)

در دنیای عکاسی، «قانون اعداد فرد» معنای متفاوتی نسبت به برداشت‌های معمول از واژه‌ی «فرد» دارد.

 این قانون پیشنهاد می ‌کند که یک تصویر زمانی از لحاظ بصری جذاب ‌تر است که تعداد سوژه‌های آن فرد باشد.

 این نظریه بر این باور است که تعداد زوج عناصر در یک صحنه می ‌تواند حواس بیننده را پرت کند، زیرا چشم نمی ‌داند باید توجه خود را به کدام عنصر معطوف کند.

 در مقابل، تعداد فرد عناصر طبیعی ‌تر و آرامش ‌بخش‌ تر به نظر می ‌رسد.


به عنوان مثال در این عکس، تصویر شامل سه طاق می باشد. به نظرم اگر دو طاق در قاب بودند، تصویر به خوبی کار نمی ‌کرد و ممکن بود توجه بیننده میان دو طاق تقسیم شود.

 همچنین، در این عکس نیز سه نفر حضور دارند که باعث هماهنگی بهتری در تصویر شده است. این ترکیب از الگوها و تکنیک «قاب در قاب» نیز بهره می ‌برد.

10. پر کردن قاب ( Fill the Frame)

پر کردن قاب با سوژه، به گونه‌ ای که فضای خالی یا اضافی زیادی در اطراف باقی نماند، می ‌تواند در برخی موقعیت‌ها بسیار مؤثر باشد.

 این روش، توجه بیننده را کاملاً به سوژه‌ی اصلی معطوف می‌کند و اجازه می‌دهد جزئیاتی که در فاصله‌ ی دور دیده نمی ‌شوند، به خوبی به چشم بیایند.

در این عکس تصویر از چهره ی شیر کاملا پر شده است.حتی لبه‌های سر و یال شیر نیز برش خورده است.

 این ترکیب باعث می‌شود که بیننده کاملاً روی جزئیاتی نظیر چشمان شیر و بافت‌های ظریف خز او تمرکز کند.

همچنین، در این ترکیب از قانون یک‌ سوم نیز استفاده شده است.

.

در عکس نمای نزدیک کلیسای نوتردام در پاریس، فضای خالی کمی در اطراف قاب باقی مانده است. هدف این تصویر نمایش جزئیات معماری نمای اصلی ساختمان است.

11. استفاده از فضای منفی  (Negative space)

این قاعده کاملاً متضاد با قاعده ‌ی قبلی است!

برخلاف پر کردن قاب، استفاده از فضای خالی یا به ‌اصطلاح «فضای منفی» می ‌تواند ترکیبی جذاب و مینیمالیستی خلق کند.

 این روش، توجه بیننده را به سوژه‌ی اصلی معطوف می ‌کند، اما این بار با ایجاد حس آرامش و سادگی !

برای نمونه، در عکسی از مجسمه ‌ی عظیم خدای هندو، شیوا، در موریس، فضای زیادی با آسمان خالی اطراف سوژه باقی  مانده است .

این فضای منفی باعث می ‌شود که تمرکز کاملی روی مجسمه ایجاد شود و حس آرامش و سادگی در تصویر منتقل گردد.

همچنین، در عکسی از درختی تنها در یک صبح مه ‌آلود در ایرلند، فضای منفی کمک کرده تا درخت به‌ وضوح برجسته شود، در حالی که سایر جزئیات پس‌ زمینه تحت تأثیر مه محو شده‌ اند.

12. سادگی و مینیمالیسم  (Simplicity & Minimalism)

در تکنیک قبلی دیدیم که ایجاد فضای منفی در اطراف سوژه اصلی می‌تواند حس سادگی و مینیمالیسم را القا کند.

 سادگی به ‌تنهایی می‌تواند ابزاری قدرتمند در ترکیب بندی باشد.

 جمله معروف «هرچه کمتر، بهتر» در عکاسی نیز کاملاً صدق می‌کند.

 سادگی معمولاً به معنای گرفتن عکس‌هایی با پس ‌زمینه‌های ساده است که تمرکز بیننده را مستقیماً به سوژه اصلی معطوف می ‌کند.


در این عکس، روی قطره‌های آب روی یک برگ زوم  شده است.

 سوژه‌ ای بسیار ساده اما با جذابیتی خاص، که از دل همین سادگی برمی‌خیزد.

استفاده از یک لنز ماکرو باکیفیت می‌تواند در ثبت این نوع تصاویر تأثیر بسزایی داشته باشد.


در این تصویر، با انتخاب پس‌زمینه ‌ای ساده و خلوت، توجه بیننده به ‌طور کامل روی درخت متمرکز می شود.

 استفاده از فضای منفی در این عکس حس سادگی و مینیمالیسم را تقویت می ‌کند.

در کنار این تکنیک، از قانون یک ‌سوم و خطوط هدایتگر نیز برای بهبود ترکیب بندی استفاده شده است.

13. عکاسی سیاه‌ و سفید (Black & White)

تبدیل عکس رنگی به سیاه ‌و سفید می‌ تواند روشی مؤثر برای ساده ‌سازی ترکیب بندی باشد.

 گاهی اوقات رنگ‌ها به ‌جای تقویت تصویر، حواس بیننده را از عناصر اصلی پرت می‌کنند.

 اما عکاسی سیاه‌ و سفید اغلب به ما امکان می ‌دهد روی بافت‌ها، نور، سایه‌ها و فرم‌ها تمرکز کنیم.


در نسخه رنگی این تصویر، نور چندان جذاب نیست؛ نور شدید و خشن وسط روز که معمولاً برای عکاسی منظره ایده ‌آل نیست.

 با این حال، موقعیت مکانی بالقوه جذابی دارد. حالا ببینیم وقتی رنگ را حذف کنیم چه اتفاقی می‌افتد.


با حذف رنگ‌ها، این تصویر بسیار قوی تر به نظر می رسد.

نور خشن اکنون به ‌جای ایجاد مزاحمت، به برجسته ‌سازی بافت‌ها در درخت، چمن، صخره‌ها و حتی آسمان کمک کرده است.

 شکل برجسته درخت در برابر آسمان و ابرهای پراکنده اکنون جلوه‌ای بسیار دراماتیک ‌تر دارد.

 رنگ‌ها پیش ‌تر این جزئیات را پنهان کرده بودند. البته، تبدیل هر عکسی به سیاه ‌و سفید مناسب نیست، اما در اینجا نتیجه بسیار موفق بوده است.

این مقاله ادامه دارد….

منابع : +

پست های مرتبط

ارسال دیدگاه برای %s