مدل تحلیل کسب و کار BABOK [+تکنیک ها و اهمیت آنالیز کسب و کار ]

امروزه، تصمیم گیری های سازمانی دیگر نمی تواند بر پایه تجربه ها و آزمون و خطاها باشد. در این شرایط ، تحلیل کسب و کار به یک ضرورت استراتژیک تبدیل شده تا سازمان ها بتوانند نیازهای واقعی خود را شناسایی کرده و منابع محدود را به بهینه ترین شکل ممکن ، استفاده نمیاند.

در این مسیر، تحلیل گر کسب و کار نقشی کلیدی دارد؛ کسی که باید بتواند داده ها، فرآیندها و اهداف سازمان را در یک چارچوب علمی و سیستماتیک ترکیب کند و مسیر تصمیم گیری را هموار سازد. مدل تحلیل کسب و کار BABOK، مرجعی استاندارد و بین المللی است که چارچوب دانشی، ابزارها و تکنیک های تحلیل یک کسب و کار را ارائه می دهد و تحلیل گران را قادر می سازد با دیدی جامع، فعالیت های خود را هدایت کنند.

مفهوم مدل تحلیل کسب و کار BABOK

مدل  BABOK توسط انجمن بین المللی تحلیل کسب و کار (IIBA) تدوین شده است. این انجمن با همکاری صدها متخصص بین المللی، چارچوبی جامع ایجاد کرده که هم علمی و هم کاربردی باشد. نسخه های اولیه BABOK در  سال ۲۰۰۵ منتشر شد و در نسخه های بعدی،  این مدل ، به روزرسانی شده تا تغییرات بازار، فناوری و نیازهای صنایع مختلف را پوشش دهد.

BABOK ، مجموعه ای ساختارمند از دانش و مهارت های تحلیل کسب و کار است که، زبان مشترک تحلیل کسب و کار را فراهم می کند و استانداردی جهانی برای شناسایی، تحلیل و مدیریت نیازمندی های یک سازمان را ارائه می دهد.

هدف اصلی BABOK، کاهش خطا، افزایش کارایی و اطمینان از این است که هر تحلیل گر بتواند راهکارهایی ارائه کند که واقعاً ارزش سازمانی خلق شود. در واقع، این مدل به ما میگوید که تحلیل، فقط گردآوری داده ها نیست، بلکه تبدیل دقیق داده ها به تصمیم های استراتژیک و عملیاتی است.

اجزای کلیدی مدل تحلیل کسب و کار BABOK

BABOK از سه جزء اصلی تشکیل شده است:

۱. حوزه های دانشی (Knowledge Areas)

۲. تکنیک ها (Techniques)

۳. شایستگی های زیربنایی (Underlying Competencies)

این سه جزء، تحلیل گر را قادر می سازند که هر مرحله را ، از جمع آوری داده گرفته تا ارزیابی راه حل، به شکل حرفه ای مدیریت کند.

۱. حوزه های دانشی (Knowledge Areas)

حوزه های دانشی ستون فقرات BABOK هستند و فعالیت های تحلیل گر را از ابتدا تا انتها تعریف می کنند.

برنامه ریزی و پایش تحلیل کسب و کار

این حوزه، تعیین کننده چارچوب فعالیت های یک تحلیل است. تحلیل گر قبل از تهیه تحلیل ، باید موارد زیر را مشخص نماید:

  • محدوده فعالیت ها

  • ذی نفعان کلیدی

  • معیارهای موفقیت پروژه

  • روش های پایش پیشرفت

به عنوان مثال در یک پروژه دیجیتال سازی فرآیند فروش، تحلیل گر باید ابتدا مشخص کند کدام فرآیندها بهبود می یابند، چه داده هایی نیاز هستند و چه افرادی باید درگیر شوند. این برنامه ریزی دقیق، مسیر پروژه را از خطا و اتلاف منابع محافظت می کند.

استخراج و همکاری (Elicitation and Collaboration)

در این مرحله، تحلیل گر با ذی نفعان تعامل مستقیم دارد تا نیازهای واقعی و محدودیت های سازمان را کشف کند. این کار از طریق مصاحبه، کارگاه حضوری ، مشاهده، تحلیل اسناد و ابزارهای دیجیتال انجام می شود.

کیفیت داده های جمع آوری شده به مهارت تحلیل گر در طراحی سؤالات، ایجاد تعامل و ایجاد اعتماد بستگی دارد. استخراج داده بدون همکاری موثر، معمولاً منجر به نیازمندی های ناقص یا اشتباه می شود.

مدیریت چرخه عمر نیازمندی ها

نیازمندی ها در طول یک پروژه تغییر می کنند و تحلیل گر باید آن ها را ثبت، ردیابی، اولویت بندی و کنترل نماید.

به عنوان مثال در پروژه های فناوری اطلاعات، تغییرات مکرر در نرم افزار می تواند باعث اختلال در یک برنامه شود. مدیریت چرخه عمر نیازمندی ها، اطمینان می دهد که هر تغییر ، بررسی و تأیید شده باشد و پروژه از مسیر اصلی خود منحرف نشود.

تحلیل استراتژی

تحلیل گر در این حوزه، چشم انداز سازمان را در نظر می گیرد و نیازمندی های پروژه را با اهداف استراتژیک هم راستا می کند.

به عنوان مثال  در یک شرکت تولیدی که قصد ورود به بازار آنلاین را دارد، تحلیل گر باید بتواند تعیین کند چه فناوری ها، فرآیندها و منابعی بیشترین ارزش را ایجاد می کنند و کدام فعالیت ها صرفاً هزینه بر هستند.

  • تحلیل نیازمندی ها و تعریف طراحی

تحلیل گر در این مرحله نیازمندی ها را به مدل های عملیاتی، طراحی سیستم ها یا فرآیندهای جدید تبدیل می کند.

در این بخش، تجزیه و تحلیل داده ها، مدل سازی فرآیندها، طراحی جریان کار و شبیه سازی سناریوها اهمیت پیدا میکنند. هر راهکار باید علاوه بر عملیاتی بودن، انعطاف پذیری و مقیاس پذیری لازم را داشته باشد.

  • ارزیابی راه حل

تحلیل گر باید اثربخشی راه حل را بررسی کند و مطمئن شود آیا واقعاً ارزش سازمانی ایجاد شده یا خیر.

به عنوان مثال در یک پروژه پیاده سازی CRM، ارزیابی شامل  بررسی افزایش فروش، کاهش خطاهای سفارش و بهبود رضایت مشتری است. اگر راه حل موفق نباشد، اصلاحات لازم پیشنهاد می شود تا ارزش واقعی به دست آید.

۲. تکنیک های BABOK (Techniques)

تکنیک ها ابزارهای عملیاتی هستند که تحلیل گر برای جمع آوری، تحلیل و مدل سازی داده ها استفاده می کند. این ابزارها تضمین می کنند که تحلیل، علمی و قابل استناد باشد.

برخی تکنیک های کلیدی:

  • طوفان فکری (Brainstorming): تولید ایده های نوآورانه در محیط گروهی.

  • تحلیل اسناد (Document Analysis): بررسی دقیق مستندات سازمانی برای شناسایی شکاف ها و روندهای موجود.

  • مصاحبه (Interview): استخراج داده های عمیق از ذی نفعان با سؤالات هدفمند و تخصصی.

  • مدل سازی فرآیند (Process Modeling): ترسیم جریان های کاری و فرآیندهای سازمان به شکل تصویری و قابل تحلیل.


  • تحلیل SWOT و PESTLE:
    • SWOT برای شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدها استفاده می شود و به تحلیل گر دیدی استراتژیک درباره موقعیت فعلی و مسیرهای رشد می دهد.

    • PESTLE محیط بیرونی سازمان را بررسی می کند: عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فناوری، قانونی و محیطی. این تحلیل کمک می کند تا تصمیمات پروژه با واقعیت های بازار هم راستا باشند و ریسک های غیرمنتظره کاهش یابند.

  • نمونه سازی و شبیه سازی (Prototyping & Simulation):
    • ایجاد نمونه های اولیه (Mockup) و شبیه سازی فرآیندها یا سیستم ها، به تیم امکان می دهد قبل از پیاده سازی نهایی، نقاط ضعف را شناسایی و اصلاح کنند.

    • به عنوان مثال در توسعه اپلیکیشن بانکی، طراحی یک نمونه اولیه و تست آن با کاربران واقعی، می تواند به کاهش هزینه های توسعه و افزایش رضایت مشتری منجر شود.

  • تحلیل داده های کمی و کیفی (Quantitative & Qualitative Analysis):
    • داده های کمی شامل آمار فروش، KPI ها و تراکنش ها است و داده های کیفی شامل مصاحبه، مشاهده رفتار مشتری و بازخوردها.

    • تحلیل صحیح و ترکیب این دو نوع داده، بینش های ارزشمند برای تصمیم گیری و طراحی راهکارهای استراتژیک فراهم می کند.

۳. شایستگی های زیربنایی (Underlying Competencies)

این شایستگی ها شامل ، مهارت ها و ویژگی های شخصیتی تحلیل گر هستند که باعث می شوند او در عمل توانمند و اثربخش باشد:

  • مهارت های ارتباطی و همکاری: توانایی ایجاد تعامل مؤثر با ذی نفعان و تبدیل اطلاعات مبهم به نیازمندی های قابل اجرا.

  • تفکر انتقادی و حل مسئله: بررسی دقیق داده ها، شناسایی مشکلات پنهان و ارائه راهکارهای خلاقانه و عملی.

  • درک فناوری و صنعت: شناخت تکنولوژی ها و روندهای صنعت، تحلیل گر را قادر می سازد که راهکارهای عملی و نوآورانه ارائه دهد.

  • مدیریت تغییر: توانایی هدایت سازمان و ذی نفعان در مواجهه با تغییرات فرآیند یا سیستم.

  • مهارت های رهبری و نفوذ: بدون قدرت رهبری و نفوذ، بهترین تحلیل ها نیز نمی توانند عملی شوند.

اهمیت عملی BABOK در کسب و کار

استفاده صحیح از مدل BABOK باعث می شود سازمان ها:

  • بر اساس داده ها تصمیمات استراتژیک بهتری بگیرند، و تحلیل واقعی داشته باشند، نه  صرفا حدس و تجربه.

  • هزینه ها و ریسک ها کاهش یابند، زیرا تحلیل دقیق قبل از پیاده سازی، خطاهای احتمالی را شناسایی می کند.

  • ارزش واقعی ایجاد شود، نه صرفاً خروجی فنی یا ظاهری.

  • هماهنگی بین تیم ها افزایش یابد، زیرا همه با یک چارچوب مشترک و زبان یکسان کار می کنند.

به عنوان مثال یک شرکت تولیدی که می خواهد خط تولید خود را دیجیتال سازی کند، با استفاده از BABOK می تواند نیازمندی ها، فرآیندها، KPI ها و تأثیر  تغییرات را  به طور دقیق شناسایی کرده و از هدررفت منابع جلوگیری کند. نتیجه، صرفه جویی در هزینه ها، افزایش بهره وری و رضایت مشتری خواهد بود.

و در آخر

مدل تحلیلی BABOK  یک ابزار عملی برای ایجاد مزیت رقابتی واقعی محسوب می شود. تحلیل گران حرفه ای با تسلط بر حوزه های دانش، تکنیک ها و شایستگی های زیربنایی می توانند سازمان ها را به تصمیم گیری های هوشمندانه، کاهش هزینه ها و ایجاد ارزش پایدار هدایت کنند.

پست های مرتبط

ارسال دیدگاه برای %s