شبکه بازاریابی طبقاتی، طرح های قلابی هرمی و کلاهبرداری ها
من فروشندگان متقلب را دوست ندارم. در این سالها چند نفر از آنها برای من کار کرده اند. بی درنگ، پس از فهمیدن این امر، آنان را اخراج کرده ام. هر کسی برای شما دزدی کند، از شما هم دزدی خواهد کرد. همیشه معتقد بوده ام اگر فرد متقلبی را در شرکت خود بپذیرید، حتی اگر او یک تولید کننده ی ممتاز باشد و معامله های زیادی انجام بدهد، خود شما هم فرد کلاهبرداری خواهید شد. چیزی که بدتر از یک فروشنده متقلب است، شرکتی است که از فروشندگان خود می دزدد. فروشندگان افراد خوش بین و آرامی هستند به همین دلیل به راحتی طعمه کلاهبردارانی می شوند که با شبکه بازاریابی طبقاتی و یا طرح های قلابی هرمی، جیب های خود را پر می کنند. هر سال هزاران فروشنده با خریدن محصولات و یا خدمات بی ارزش، سرکیسه می شوند و پول هایی که با زحمت به دست آورده اند، هدر می دهند. شاید بدتر از همه این است که وقت، شور و شوق آنها نیز سرقت می گردد. طرح های تقلبی که این افراد را قربانی می کند، با کلاهبرداری نامه های زنجیره ای که در سالهای دهه ی سی رایج شده بود، تفاوت چندانی ندارد. آنها برای به دام انداختن افراد ساده لوح، از طعمه ی مشابهی استفاده می کنند: طمع.
پیشنهاد همه یکسان است. آنها به شما می گویند چیزی را به جای هیچ، به دست خواهید آورد. لازم نیست زیاد کار کنید، اما پاداش سخاوتمندانه ای دریافت خواهید کرد. فقط باید اندکی سرمایه گذاری کنید. بازده آن بسیار عالی خواهد بود. در عمق هر کدام از این طرح ها، اشتیاق کسی برای پولدار شدن با سرمایه ی دیگران، نهفته است.
آنها چه چیزی می فروشند؟
در نهایت و از نظر کلی، فرقی نمی کند که این افراد چه کالا یا خدماتی می فروشند، آن کالا یا خوب و یا بد است.
این شیادان هر چیزی را به قربانیان خود عرضه می کنند: اوراق مشارکت ایالات متحده، لوازم آرایشی، محصولات پاک کننده، شیرینی، سهام و … و این فهرست هم چنان ادامه دارد. افسوس مردم هر سال با قربانی شدن در دام چنین خریدهای به ظاهر بی ضرر، میلیون ها دلار را دور می ریزند. آنها نمی دانند که از نظر یک شیاد، کالا و خدمات مهم نیست. اگر آنها در جایی نفعی ببرند، حتی جعبه های خالی مقوایی هم می فروشند. نتیجه نهایی، یکسان خواهد بود، آنان برنده اند و مشتری ها بازنده خواهند بود.
شیادان کارشان را در پوشش این ادعا، انجام می دهند که محصولاتشان کیفیت بالایی دارد. اگر متوجه شوید که بیشتر این ادعاها درست است، تعجب خواهید کرد. اما باید بپرسید خوب که چه؟ اگر محصولات خوب است پس چه اشکالی دارد که صدها نفر خود را درگیر این طرح ها کنند، پولشان را هدر دهند و سرانجام تمام این کالاها روی دستشان بماند؟ اوراق مشارکت را در نظر بگیرید. یک کالای با کیفیت است، چنین نیست؟ چطور ممکن است در مورد چنین چیزی اشتباه کنید؟ تعجب می کنید!
به یاد دارم روزی یکی از دوستانم از من دعوت کرد با او به مهمانی بروم. پس از ورود با گروهی مواجه شدیم که از ما می خواستند دو برگ از اوراق مشارکت بیست و پنج دلاری ایالات متحده را که نام شخص دیگری بود بخریم و گفتند که با خرید آن، نام ما در انتهای فهرست قرار می گیرد. ولی پس از مدتی اسامی ما به بالای فهرست منتقل خواهد شد و در آن مرحله پول زیادی نصیبمان می شود. پرسیدم:«چقدر؟» مردی که مراحل را توضیح می داد، لحظه ای مکث کرد و گفت: «فکر کنم در حدود هشتاد و شش هزار دلار.»
وقتی از این مرد خواستیم که روش کار را توضیح بدهد، بسیار دست و پا شکسته جواب داد. اما هنگام توضیح درباره ی این که با آن درآمد زیاد، چه کارهای ویژه ای می توانیم انجام بدهیم، بسیار جامع و مفصل، صحبت می کرد. وقتی که گفتم برای رسیدن به بالای فهرست، ما باید به تمام اهالی کالیفرنیا اوراق مشارکت بفروشیم، آنها مؤدبانه از من و دوستم خواستند تا مهمانی را ترک کنیم. در راه بازگشت به خانه با خنده به دوستم گفتم، فکر می کنم آنها خیلی ساده لوح هستند. دوستم سری تکان داد و حرفم را تأیید کرد. ولی بعدها فهمیدم پس از رساندن من، دوباره به مهمانی رفته و دو برگ از اوراق را خریده است. او هنوز هم منتظر دریافت آن هشتاد و شش هزار دلار است.
تمام این طرح های قلابی مشابه هم است. چند نفری که در رأس کار هستند شیره ی هزاران نفری را که در ته فهرست قرار دارند، می ممکند.
آیا می توانید با توجه به اندازه و بزرگی شرکت، یک کلاهبرداری را داوری کنید؟
بعضی از شرکتهایی که چنین کلک هایی می زنند، بسیار بزرگ و مشهور شده اند. افراد آن می توانند سالیان سال با جذب صدها هزار عضو جدید و مشتاق، به کار خود ادامه دهند. فقط یادتان باشد که هر قدر بادکنکی را بیشتر باد کنیم، اگر بترکد صدایش بلندتر است و دیر یا زود خواهد ترکید.
آیا می توان فهمید که بعضی افراد با شرکت کردن در یک طرح قلابی موفق شده اند؟
داستان هایی که این افراد برای شما تعریف می کنند بسیار خوشایند و سرگرم کننده است. اما مراقب باشید قبل از این که طعمه ی آنها را گاز بزنید، با کسی که از قبل با این افراد کار کرده است، صحبت کنید. اگر محتاط نباشید بهترین و شادترین روزهای زندگی شما دو روز خواهد بود. یکی روزی که به این طرح قلابی می پیوندید و روز دیگر آنکه سرانجام از شر آخرین تکه ی آشغالی که خریده اید، خلاص می شوید!
طمع همان چیزی است که چشمان افرادی که به این کسب و کار اشتغال دارند را کور می کند. طمع می تواند تبدیل به افسون شود و افراد زیادی را گمراه کند، حتی اگر آنها بسیار زیرک و محتاط باشند.
به عقیده من شبکه بازاریابی طبقاتی با هر اسم و با هر شکلی یک کلاهبرداری است. از دید ریاضی تعداد بازندگان بیشتر از برندگان است و به همین دلیل حقه بازی است. افراد معدودی که در رأس کار قرار دارند، پول زیادی به دست می آورند، چون افرادی که پایین تر هستند پولشان را از دست می دهند.
مقالات مرتبط: اصل بازاریابی
نوشته لوید آلارد