فیلیپ کاتلر در تعریف بازاریابی می گوید:
((بازاریابی یک فرایند مدیریتی و اجتماعی است که از طریق ان افراد و گروه ها، نیازها و خواسته های خود را از طریق تولید، عرضه و مبادله ی کالا های مفید و با ارزش با دیگران، تامین می کنند.))
تعریف فوق تاکیدش بر مفاهیم اساسی بازاریابی است.
1- نیاز ها، خواسته ها و تقاضا
نیاز: بازاریابی با نیاز ها و خواسته های بشر آغاز می شود. نیاز بیان کننده عدم دسترسی به یک رضایت مندی اساسی است. نیاز ها را جوامع یا بازاریابان به وجود نیاورده اند، آنها قسمتی اساسی از ساختار وجودی انسان می باشند. (بازاریابان موجد نیاز نیستند، نیاز ها قبل از بازاریابان وجود داشته اند).
خواسته: یعنی میل و علاقه به اقلام خاصی که برطرف کننده یک نیاز است. اگر چه نیاز های بشر معدود است ولیکن خواسته های او بسیار زیاد هستند. خواسته های انسان توسط نیرو های اجتماعی و نهاد های فرهنگی در حال تغییر و تحول است.
بنابراین بدیهی است که یک نیاز در جوامع مختلف به گونه هایی کاملا متفاوت ارضا شود. (بازاریابان همچون دیگر تاثیر گذاران اجتماعی، روی خواسته ها تاثیر می گذارند.)
تقاضا: خواسته ای است که با قدرت خرید همراه شده، به عبارتی دیگر خواستار شدن بعضی از محصولات خاص است که با نوعی توانایی و تماس برای خرید همراه شده است.
بازاریابان با متناسب کردن، جذاب کردن، قابلیت خرید و سهولت دسترسی برای مضرف کنندگان هدف برا تقاضا های آن ها تاثیر می گذارند.
2- کالا ها (محصولات، خدمات و ایده ها)
کالا هر چیزی است که بتوان برای تامین یک نیاز یا خواسته عرضه کرد. مردم نیاز ها و خواسته هایشان را با استفاده از کالا ها تامین می کنند. گاهی اوقات به جای واژه کالا از کلمات دیگری مثل موضوع عرضه یا راه حل نیز می توان استفاده کرد.
یک کالا یا موضوع عرضه از سه جزء تشکیل می شود که عبارتند از: محصول فیزیکی، خدمت، ایده. این سه جزء را برای یک شرکت تولید کننده کامپیوتر به صورت زیر بیان می کنیم:
محصول فیزیکی: کامپیوتر، چاپگر، مانیتور
خدمات: تحویل، نصب، آموزش، نگهداری، تعمیر
ایده: توان محاسبه
اهمیت محصولات فیزیکی به خاطر مالکیت آن ها نیست به خاطر خدماتی است که آنها ارائه می کنند بنابراین نتیجه می گیریم که محصولات فیزیکی، وسائل ناقل برای ارائه خدمات به ما هستند. علاوه بر محصولات فیزیکی مردم، مکان ها، فعالیت ها، سازمان ها، و ایده ها نیز ارائه کننده خدمات هستند.
تولید کنندگان اغلب مرتکب اشتباه بزرگی به نام نزدیک بینی بازاریابی می شوند. آن ها به جای توجه به خدماتی که محصولات آنها ارائه می دهند توجه خودشان را صرفا به وجود فیزیکی محصولاتشان معطوف می کنند. تصور آن ها این است که باید به دنبال تولید کالا و عرضه محصولات فیزیکی بود در حالی که آنها باید به دنبال ارائه راه حلی برای بر طرف کردن یک نیاز باشند.
3- فایده، هزینه و رضامندی:
فایده برآورد مصرف کننده از استعداد و توانایی کلی محصول، برای تامین نیاز هایش است. افراد قبل از انتخاب یک محصول به تجزیه و تحلیل هزینه و منفعت می پردازند و محصولی را انتخاب می کنند که در ازای پول پرداختی، حداکثر فایده را برایشان به همراه داشته باشد.
در تعریفی دیگر از فایده گفته اند که:((تامین نیاز های مشتری است همراه با رضامندی و با حداقل هزینه ممکن که البته از طریق به دست آوردن مالکیت و استفاده از کالا حاصل می شود.))