سال بس (Saul Bass) ، طراح گرافیک آمریکایی، بیشتر به خاطر آثارش در صنعت فیلم و تلویزیون شناخته میشود. او برای فیلمهای مشهورمختلفی پوسترهایی طراحی کرد که هنوز هم در یادها باقی ماندهاند. علاوه بر این، بس طراحی لوگوهای معروف و نیز کارگردانی فیلم را تجربه کرده و به همین خاطر برنده جایزه اسکار شد. او در طول 40 سال فعالیت خود با کارگردانان بزرگی همکاری کرد و به عنوان یکی از تأثیرگذارترین طراحان گرافیک قرن بیستم شناخته میشود.
او اوایل به عنوان فریلنسر و هنرمند تجاری شناخته میشد و بعدها به عنوان یکی از شخصیت های کلیدی طراحان تبلیغاتی و سرگرمی مبدل شد.
کودکی و جوانی “بس”
سال بس در سال 1920 در برانکس، نیویورک، به دنیا آمد
والدین او از مهاجران یهودی اروپای شرقی بودند.
در سن 16 سالگی، بورسیه ای برای دانشکده هنرهای زیبای منهتن گرفت و به خاطر رکود بزرگ اقتصادی در آن زمان، در یک آژانس تبلیغاتی کار میکرد.
یکی از وظایف او طراحی پوستر برای فیلمهای کمپانی برادران وارنر بود.
در این زمان، کلاسهای شبانه در کالج بروکلین شرکت میکرد و با طراح معروف مجارستانی، جورجی کپش، آشنا شد.
کپش به او یاد داد که ” یک علامت تجاری ایده آل باید در نهایت انتزاع و ابهام و البته همچنان قابل فهم باشد .”
سال بس در سال 1946 به لس آنجلس نقل مکان کرد تا به کار در طراحی گرافیک تجاری ادامه دهد و برای هالیوود آثار تبلیغاتی چاپی ایجاد کرد.
در کارنامه او در اوایل دوران حرفه ای اش طراحی پوستر برای چارلی چاپلین دیده می شود.
او همچنین در زمینههای دیگر مانند طراحی جلد مجلات و آلبومهای موسیقی کار میکرد.
بس تحت تأثیر جنبش هنری”باوهاوس” بود و به قدرت زیبایی شناسی در تغییر جامعه اعتقاد داشت.
در سال 1956، او شرکت خود به نام “سال بس و همکاران” را تأسیس کرد.
در همین زمان، با همسر دومش، الین، آشنا شد که او نیز طراح گرافیک و کارگردان فیلم بود و به او در طراحی عناوین و پوستر فیلم ها کمک میکرد.
سال بس و موفقیت در هالیوود
اولین پروژه مهمی که سال بس را مشهور کرد، پوستری بود که برای فیلم “کارمن جونز” (1954) به کارگردانی اوتو پرمینگر طراحی کرد.
پروژهای که باعث شد او در صنعت هالیوود شناخته شود، طراحی عنوان بندی برای فیلم “مرد بازو طلایی” (1955) به کارگردانی پرمینگر بود.
بس و پرمینگر در ادامه، در یازده فیلم دیگر نیز با هم همکاری کردند.
بعد از این موفقیت، کارگردان مشهور آلفرد هیچکاک از بس خواست تا عنوان بندی فیلمهای او را نیز طراحی کند.
بس از تکنیک کینتیک تایپوگرافی استفاده میکرد که در آن زمان حرکتی نوآورانه به شمار می رفت.
این آثار نمونههای برجسته ای از کارهای بس هستند که او را به یکی از تأثیرگذارترین طراحان گرافیک قرن بیستم تبدیل کردند.
طراحی خلاقانه پوستر فیلم “آناتومی یک قتل”
فیلم “آناتومی یک قتل” (1959) به کارگردانی اوتو پرمینگر، یک فیلم جنایی است.
داستان فیلم در مورد پرونده ای است که بی گناهی یک ستوان جوان ارتش را بررسی میکند؛ او متهم به کشتن مردی است که ادعا میشود همسرش را مورد تجاوز قرار داده است.
پوستر این فیلم، بدن انسان تکه تکه شدهای را به شکل سیلوئت در برابر یک پس زمینه قرمز نشان میدهد. این تصویر پراکنده، نمایانگر بقایای جسد ادعایی است، اما همچنین نمادی از خود پرونده است.
دادگاه سعی دارد روایتهای پراکنده و متناقض وقایع را به هم متصل کند.
حتی اگر بیننده سعی کند اعضای جدا شده بدن را به هم متصل کند، فرد کامل شده غیرقابل توضیح و نامتناسب خواهد بود.
این عدم پیوستگی نشان دهنده سردرگمی است، چرا که داستانهای شاهدان با هم تطابق ندارند.
بس این معنی دوگانه هوشمندانه را از طریق یک طراحی ساده اما هدفمند به نمایش میگذارد.
پوسترهای خلاقانه فیلمهای “سنت ژوان” و “مرد بازو طلایی”
اوتو پرمینگر در سال 1957 فیلم “سنت ژوان” را با همکاری سال بس کارگردانی کرد.
این فیلم به زندگی ژان دارک میپردازد، رهبر زن فرانسوی در جنگ صدساله که به دلیل کفرگویی و پوشیدن لباس نظامی زنده زنده سوزانده شد.
در پوستر فیلم، او به صورت یک سیلوئت جزئی از بدن زره پوشش با شمشیری شکسته به شکل صلیب نشان داده شده است.
تم سیاه رنگ او بیانی جسورانه از قدرت او و گواهی بر خشونت قتل اوست.
حتی در لحظات آخر زندگی اش، به باورهایش پایبند بود که این امر از طریق مکم نگه داشتن شمشیرش به تصویر کشیده شده است.
صلیب نمادی از وضعیت او به عنوان یک شهید است که خود را برای باورهای خود و پیروانش قربانی کرد.
الگوی رنگارنگ مربعها در پسزمینه به طور انتزاعی از شیشههای رنگی پنجرههای کلیساهای قرون وسطایی الهام گرفته شده است.
این موضوع به قدیس شدن او در سال 1920 و قداستی که زندگی اش را تعریف کرد، اشاره دارد.
علاوه بر طراحی عنوان بندی برای فیلم “مرد بازو طلایی” (1955)، بس پوستر تبلیغاتی آن را نیز طراحی کرد.
این فیلم به موضوع اعتیاد به مواد مخدر میپردازد که در آن زمان موضوعی تابو برای رسانهها بود.
شاهکار آلفرد هیچکاک: “سرگیجه” (1958)
آلفرد هیچکاک، استاد تعلیق، در سال 1958 فیلم هیجان انگیز روانشناختی “سرگیجه” را کارگردانی و تهیه کرد.
داستان فیلم درباره ی کارآگاه سابق، جان اسکاتی فرگوسن است که از ارتفاعات می ترسد و این ترس او را درگیر وسواس با زنی به نام مدلین میکند.
سال بس عنوان بندی این فیلم را طراحی کرد که شامل تایپوگرافی و گرافیکهای اولیه کامپیوتری در آن زمان بود.
موسیقی نا آرام با تصویری تحریک کننده از چشم انسان در نور قرمز و اسپیروگراف های چرخشی در پس زمینه که توسط انیماتور ایجاد شدهاند، تصویری هولناک میسازند.
تصاویر مارپیچ هیپنوتیزم کننده هستند و سرگیجه ی تجربه شده توسط شخصیت اصلی را شبیهسازی میکنند.
تصویرسازی ترس به عنوان یک گرداب، لحن ترسناک فیلم را تقویت میکند، زیرا بیننده را به سیاه چاله های مرکز مارپیچ ها میکشاند.
فیلم دیگر هیچکاک: “روانی” (1960)
فیلم دیگر آلفرد هیچکاک که سال بس عنوان بندی آن را طراحی کرد، “روانی” (1960) است.
داستان حول معمای متل بیتس و رابطه نگران کننده بین مالک آن، نورمن بیتس، و مادر بیمارش میچرخد که در خانه ای عجیب بالای یک متل زندگی میکنند.
مهم ترین و مؤثرترین عنصر عنوانبندی بس، سبک مینیمالیستی است که موضوع اصلی فیلم یعنی تضاد را معرفی میکند.
خطوط موازی خاکستری که با سرعتی یکنواخت بر روی پسزمینه سیاه حرکت میکنند، همراه با جابجایی افقی متن، تضاد حساب شدهای را نشان میدهند که در دیکوتومی های تعیین کننده فیلم ظاهر میشود.
در طول فیلم فاش میشود که نورمن دچار بیماری دو شخصیتی است.
خطوط جداکننده نشان دهنده دو شخصیت موجود در ذهن او هستند و استفاده از رنگ خاکستری نشان دهنده ابهام در مسئولیتی است که باید برای اعمالش بپذیرد.
سومین همکاری بس با هیچکاک: “شمال از شمال غربی” (1959)
سومین فیلمی که سال بس با آلفرد هیچکاک همکاری کرد، “شمال از شمال غربی” (1959) بود، که نمونه دیگری از تسلط او بر طراحی عنوانبندی است.
در این تریلر جاسوسی، که به عنوان اولین فیلم جیمز باندی شناخته میشود، روجر تورنهیل، یک مدیر تبلیغات، با فردی که در تلاش برای جلوگیری از افشای اسرار دولتی است، اشتباه گرفته میشود..
خطوط مورب و عمودی آبی بر روی پس زمینه سبز متقاطع میشوند و به تصاویری از پنجرههای آسمان خراشهای منهتن منتهی میشود.
این انتقال به صحنههای شلوغ مرکز شهر میرسد که آشفتگی زندگی شهری را به تصویر میکشد.
خطوط متقاطع همچنین میتواند از حرکت سریع مردم در شهر برداشت شود.
انتقال از نسخه انتزاعی ساختمان به نسخه واقعی، نمادی از تحول هویت تورنهیل شخصیت اصلی فیلم است و تجربه او به درک واقعیت فراتر از ظاهر کمک میکند.
در کنار مجموعه متنوعی از پوسترها و دنبالههای عنوان فیلم، بس همچنین لوگوهای مشهور زیادی را توسعه داد و خودش نیز فیلمهایی را کارگردانی کرد.
از لوگوی AT&T گرفته تا مستند هنری اش “چرا انسان خلق میکند” (1968)، بس یک طراح چند منظوره با مجموعه ای وسیع از آثار بود.
سبکی که سال بس از خود به جای گذاشت هنوز مورد استفاده قرار میگیرد و بر روی آثار هنری تاثیر گذار است.
منبع : +