اسکار کوکوشکا نقاش، شاعر و نویسنده اتریشی بود که به خاطر نقاشی‌های اکسپرسیونیستی و مناظر طبیعی شهرت داشت. او در  Pöchlarn  به دنیا آمد و دومین فرزند  گوستاو کوکوشکا ، یک طلافروش اهل چک، و ماریا کوکوشکا بود.

برادر بزرگترش در سال ۱۸۸۷ در کودکی درگذشت؛ او یک خواهر به نام Berta (در سال ۱۸۸۹ متولد شده) و یک برادر به نام Bohuslav (در سال ۱۸۹۲ متولد شده) داشت.

او باور قوی ‌ای به نشانه ‌ها داشت که به خاطر اتفاق آتش‌ سوزی در Pöchlarn که بلافاصله پس از تولد او برای مادرش رخ داد، تقویت شده بود.

زندگی کوکوشکا به دلیل عدم کمک مالی از پدرش به سختی می گذشت.

آن‌ها به طور مداوم به آپارتمان‌های کوچک ‌تر نقل مکان کردند هر بار دورتر از مرکز شهر!

اسکار کوکوشکا به خاطر عدم حمایت پدر از خانواده بیشتر احساس مسئولیت می کرد؛ احساس می‌کرد که سرپرست خانواده است حتی بعد از ثروتمند شدن نیز دست از این حمایت بر نداشت.

او به مدرسه ​​Realschule رفت که تأکید بر موضوعات مدرن مانند علوم تجربی و زبان داشت.

او به موضوعات درسهایش علاقه ای نداشت، زیرا احساس میکرد که درموضوعات هنری پیشرفت بهتری دارد و بیشتر وقت خود راصرف  مطالعه ادبیات کلاسیک در درس‌هایش سپری می‌کرد.

گفته می‌شود که این آموزش ادبیات کلاسیک بر روی آثار نقاشی او نیز تأثیر گذاشته است.

جوانی کوکوشکا

بر خلاف خواست  پدرش، او به Kunstgewerbeschule (مدرسه هنر و صنایع) در وین رفت، جایی که از ۱۵۳ نفر، سه نفر از آن‌ها پذیرفته شدند.

این مدرسه به طور معمول بر معماری، مبلمان، صنایع دستی و طراحی مدرن تمرکز داشت.

بر خلاف دانشگاه هنرهای زیبای وین،  Kunstgewerbeschule  توسط اساتید Vienna Secession اداره می‌شد.

کوکوشکا از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۹ در آنجا تحصیل کرد و تحت تأثیر استاد خود، Carl Otto Czeschka، سبک مورد علاقه خود را پیدا کرد.

اولین آثار  کوکوشکا نقاشی‌های حرکتی از کودکان بود که آن‌ها را به شکلی ناخوشایند و شبیه به جسد نمایش می‌داد.

کوکوشکا هیچ آموزش رسمی در زمینه نقاشی نداشت و بنابراین به شیوه‌ای بدون توجه به روش “سنتی” نقاشی را یاد گرفت.

معلمان در مدرسه هنر و صنایع دستی وین (Kunstgewerbeschule) به کوکوشکا کمک کردند تا از طریق ورکشاپ‌های وین (Wiener Werkstätte) فرصت‌هایی را برای پیشرفت حرفه‌ای خود بدست آورد.

نخستین سفارشات کوکوشکا پست ‌کارت‌ها و نقاشی‌هایی برای کودکان بود.

او می‌گفت که این امر “پایه‌ای از آموزش هنری او را فراهم کرد”.

او در ابتدا نقاشی هایی از افراد معروف وین در حالت های عصبی  میکشید.

Kokoschka, Alma [Maria nee Schindler Mahler Gropius Werfel] Mahler 1912

اسکار کوکوشکا رابطه ‌ی عاشقانه و پرشوری با آلما مالر داشت.

این رابطه در سال ۱۹۱۲ آغاز شد.

پس از چند سال همراهی، آلما اسکار را  ترک کرد و گفت که از افزایش علاقه او به خود می‌ترسد.

اسکار کوکوشکا در تمام زندگی ‌اش  آلما را دوست داشت و یکی از بزرگ‌ترین اثارش، “عروس باد” (تمپست)، را برای آلما کشیده بود.

شعر کوکوشکا به نام  ”  Allos Makar ” از این رابطه الهام گرفته شده است.

کوکوشکا در جنگ جهانی

او در جنگ جهانی اول به عنوان سواره‌ نظام در ارتش اتریش خدمت  کرد و در سال ۱۹۱۵ به شدت زخمی شد.

 در بیمارستان، پزشکان به این نتیجه رسیدند که او از نظر روانی انسانی ناپایدار است.

با این حال، او به عنوان یک هنرمند به فعالیت هنری اش ادامه داد ، به سفر در سراسر اروپا پرداخت و مناظر طبیعی را نقاشی کرد.

کوکوشکا به عنوان یک فرد معارض توسط نازی‌ها شناخته شده بود، به همین خاطر در سال ۱۹۳۴ از اتریش به سوی پراگ گریخت.

در پراگ، نام او توسط یک گروه دیگر از هنرمندان مهاجر، یعنی اسکار-کوکوشکا-باند (OKB)، پذیرفته شد، هرچند که او از شرکت در دیگر فعالیت‌های آن‌ها معذور بود.

 در سال ۱۹۳۸، هنگامی که مردم چک خودشان را برای جنگ با ورماخت آلمان  آماده میکردند ، کوکوشکا به سوی انگلیس گریخت و در طول جنگ در آنجا ماند.

 با کمک کمیته بریتانیایی پناهندگان از چکسلواکی (که بعدها به عنوان صندوق اعتباری پناهندگان چک شناخته شد)، تمام اعضای گروه OKB توانستند از طریق لهستان و سوئد فرار کنند.

در طول جنگ جهانی دوم، کوکوشکا و همسرش برای چند ماه تابستانی در روستای اولاپول در منطقه وستر راس اسکاتلند زندگی می‌کردند.

در آنجا او با مداد رنگی نقاشی می‌کرد (یک تکنیکی که در اسکاتلند توسعه داده بود) و همچنین منظره‌های زیبای محلی را با آبرنگ نقاشی می‌کرد.

در طول اقامت در اولاپول، کوکوشکا یک نقاشی از دوست خود، صنعتگر ثروتمند فردیناند بلوخ-بائور، نقاشی کرد.

 این نقاشی هنوز هم در موزه کونستهاوس در زوریخ نگهداری می‌شود.

 کوکوشکا در سال ۱۹۴۶ شهروند بریتانیا شد و تنها در سال ۱۹۷۸ شهروندی اتریش را به دست آورد.

 او در سال ۱۹۴۷ به طور مختصر به ایالات متحده سفر کرد و سپس در سوئیس سکونت گرفت، جایی که تا آخر عمرش زندگی کرد. او در ۲۲ فوریه ۱۹۸۰ در مونترو درگذشت.

کوکوشکا با هنرمند هم دوره خود، ماکس بکمن، ویژگی های مشترک بسیاری  داشت.

هر دو از اکسپرسیونیسم آلمانی مستقل بودند، اما بعدها به عنوان استادان برجسته آن سبک شناخته شدند و استایل‌های منحصر به فردی را توسعه دادند.

فردیت و استقلال آن‌ها باعث شد که هر دو از جریان‌های اصلی مدرنیسم قرن بیستم محروم شوند.

 هر دو به به مقوله “دیدن” در هنر نقاشی تاکید زیادی داشتند (کوکوشکا تاکید بر درک عمق میدان داشت در حالی که بکمن به دیدگاه متافیزیکی در دنیای غیر قابل مشاهده توجه داشت).

 هر دو استادان تکنیک‌های نوآورانه نقاشی رنگ روغن بودند که بر پایه سنت‌های قبلی ایجاد شده بود.

اسکار کوکوشکا و آلما مالر

زمانی که گوستاو مالر در سال ۱۹۱۱ درگذشت، همسرش آلما دوباره به رابطه با ، والتر گروپیوس، بازگشت.

البته آلما از والتر گروپیوس دل خوشی نداشت.چون او باعث شده بود که شوهرش یعنی گوستاو مالر از رابطه مخفیانه اش با والتر مطلع شود.

او پس از مدتی با کوکوشکا آشنا شد .

کوکوشکا یکی از شخصیت‌های کلیدی در توسعه مکتب نقاشی اکسپرسیونیست و به طور همزمان یک نمایشنامه‌نویس ماهر بود.

 اما او همچنین متقلب، عصبانی، مهاجم و خشن نیز بود و رسانه‌های محلی او را “وحشتناک‌ترین هیوولا ” می‌نامیدند.

 برای مسخره کردن او نقاشی‌هایش را اغلب با عکس های ایکس-ری مقایسه می کردند !!

 او توانایی داشت که هر جشن یا تجمع باشکوهی را  در نقاشی هایش به یک کشتارگاه تبدیل کند!

اسکار کوکوشکا و آلما برای اولین بار در سال ۱۹۱۲ با یکدیگر آشنا شدند، زمانی که کوکوشکا صحنه ای  از آلما در حین نواختن پیانو بدون هماهنگی با او نقاشی کرد.

بعد از آشنایی تا چندین سال آلما مدل کارهای کوکوشکا بود.

“Windsbraut” (طوفان) این دو عاشق را به تصویر میکشد. آلما آرام و خوشحال به نظر می‌رسد، اما چهره کوکوشکا نشانه‌هایی از نگرانی دارذ. شاید او نگران پایان رابطه اش با الما ست !

آلما از کوکوشکا باردار شده بود و نوزاد را سقط کرد اینکار ضربه مهلکی به کوکوشکا وارد ساخت.

.کوکوشکا  که در وضعیت افسردگی بسیار شدیدی بود، به طور داوطلبانه به خطوط مقدم جنگ جهانی اول پیوست و در سال 1915 در روسیه به شدت زخمی شد.

در همین حال، گروپیوس در بیمارستانی در برلین به خاطر صدمات جنگی در حال مداوا بود.

آلما به پیش او رفت و این دو نفر در سال 1915 با هم  ازدواج کردند.

خبر ازدواج آلما با گروپیوس کوکوشکا را ویران کرد.

او یک عروسک شبیه به آلما را به عروسک ساز معروف  هرمین موس سفارش داد.

او با این عروسک به اپرا می رفت، مهمانی‌هایی به افتخار آن برگزار میکرد .

حتی برای این عروسک خدمتکار استخدام کرده بود.

تا اینکه در شب یکی از این مهمانی ها اسکار کوکوشکا در حالت مستی سر از تن این عروسک جدا کرده بود و بیرون خانه اش انداخته بود.

نگاه کوکوشکا به هنر نقاشی

“هر قلم مو به معنای واقعی یک قطعه از روح من است”

این جمله از اسکار کوکوشکا عمق عاطفی را که در هایش جا داده بود را به خوبی بازتاب می‌دهد.

 برای کوکوشکا، نقاشی نه تنها یک مهارت فنی یا یک وسیله بیان خلاقانه بود، بلکه مدیومی بود که عمق شخصیت و روحش را با آن به نمایش می گذاشت.

هر قلم مویی که با دقت و آگاهی کشیده می‌شد، با تجربیات، احساسات و درک‌های او از جهان پر شده بود.

“من نقاشی می‌ کشم تا نا مرئی ها را مرئی کنم”

کوکشکا با این جمله  فلسفه هنری خود را خلاصه کرده بود.

 این نقل قول، تعهد منحصر به فرد وی به نشان دادن لایه های پنهان عناصر را نشان میدهد.

 برای کوکوشکا، هنر یک وسیله بود برای فراتر رفتن از ادراک عادی و به نمایش گذاشتن جوهر و معنای یک موضوع – اگرچه آن موضوع یک نفر، یک منظره، یا یک حتی یک احساس بود.

“هنر وسیله‌ای است برای بیدار کردن احساسات”

با این جمله، کوکوشکا بر جنبه تحول‌آفرین هنر تأکید می‌کند، تأکیدی بر توانایی ژرف آن بر ایجاد احساسات عمیق در افراد.

 به عنوان یک نقاش و نویسنده برجسته اکسپرسیونیست، کوکوشکا متوجه بود که هنر دارای قدرت نادری است که قلب بینندگان را لمس کرده و احساس ارتباط یا همراهی را به بیننده القا می‌کند.

 آیا این یک نقاشی جذاب، یک شعر دل انگیز، یا یک مجسمه پرمعنا باشد، هنر توانایی دارد که احساسات ما را بیدار کند، ما را ترغیب به تأمل، سؤال و حتی به اشک یا خنده کند.

از طریق هنر می‌توانیم پیچیدگی‌های تجربه انسانی، زیبایی محیط اطراف و در نهایت عمق روح خود را دوباره کشف کنیم.

 نقل قول کوکوشکا ما را به یاد قدرت هنر برای احیای مجدد احساسات می‌اندازد، که باعث فراهم شدن یک فهم و تقدیر عمیق از چنین آثار هنری در جهان  امروز میگردد.

برخی از  آثار اسکار کوکوشکا:

منابع :+

ارسال دیدگاه برای %s