هنر امپرسیونیسم چیست؟ [+ تحلیل آثار]

امپرسیونیسم  یا Impressionism، مفهومی جامع و چندلایه است  و به آثاری اطلاق می‌شود که در اواخر قرن نوزدهم، به‌ ویژه در بازه زمانی میان سال‌های ۱۸۶۷ تا ۱۸۸۶، توسط گروهی از هنرمندان نوآور خلق شدند که در اصول و تکنیک‌های هنری با یکدیگر همگرایی داشتند.

امپرسیونیسم، جنبشی هنری است که در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه شکل گرفت و به یکی از مهم ‌ترین تحولات هنری آن دوران تبدیل شد.

 این جنبش از گروهی از نقاشان آغاز شد که در پاریس فعال بودند و در واکنش به قوانین سخت‌گیرانه و محافظه‌ کارانه آکادمی هنر فرانسه و نمایشگاه رسمی آن، سالن پاریس (Salon de Paris)، فعالیت می‌کردند.

 این نقاشان، در دهه‌های ۱۸۷۰ و ۱۸۸۰ نمایشگاه‌های مستقلی را برگزار کردند تا بتوانند آثار خود را خارج از چارچوب‌های آکادمیک به نمایش بگذارند.

 هنرمندانی که در این نمایشگاه‌ها حضور داشتند، به عنوان “امپرسیونیست‌ها” شناخته می‌شوند.

نام “امپرسیونیسم” از نقاشی معروف کلود مونه (Claude Monet) به نام «امپرسیون، طلوع آفتاب» (Impression, Sunrise) الهام گرفته شده است.

 این اثر در زمان نمایش اولیه خود، توسط لوئیس لروآ (Louis Leroy)، منتقد هنری، در روزنامه طنز پاریسی “لو شاریواری” (Le Charivari) مورد تمسخر قرار گرفت.

 لروآ به طنز گفته بود که این نقاشی مانند اثری نیمه‌ تمام است و دیواری که هنوز نقاشی نشده، ظاهری کامل‌ تر دارد!

با وجود آنکه اصطلاح “امپرسیونیسم” در ابتدا به صورت انتقادی و تحقیرآمیز به کار برده شد، این جنبش هنری به سرعت به یکی از جریان‌های برجسته و تأثیرگذار در هنر مدرن تبدیل شد.

امپرسیونیسم با تمرکز بر نمایش رد نور، رنگ، وثبت تجربه لحظه ‌ای، هنر را از قوانین سختگیرانه رها کرد و راه را برای شیوه‌های نوین بیان هنری باز نمود، تأثیری که تا به امروز در هنر باقی مانده است.

استودیوی عکاس نادار، جایی که اولین نمایشگاه امپرسیونیستی در سال ۱۸۷۴ برگزار شد.

ویژگی‌های نقاشی‌های سبک امپرسیونیسم

 ضربات قلم‌ موی قابل مشاهده: یکی از ویژگی‌های شاخص امپرسیونیسم، استفاده از ضربات قلم‌موی آشکار و غیرپنهان است که احساس حرکت و انرژی را در اثر تقویت می‌کند.

 نقاشی در فضای باز (پِلِن اِیر) با استفاده از رنگ های تیوبی: اختراع تیوب برای رنگ ها امکان نقاشی در فضای باز را فراهم کرد، و هنرمندان امپرسیونیست می‌توانستند به راحتی در محیط‌ های طبیعی و در لحظه به ثبت نور و رنگ بپردازند.

 موضوعات مدرن و روزمره: نقاشان امپرسیونیست، پاریس مدرن و زندگی روزمره را به عنوان سوژه‌های اصلی خود انتخاب کردند. این تغییر از مضامین تاریخی یا اسطوره‌ ای به سوژه‌های معاصر، نشانه ‌ای از گذار به مدرنیته در هنر بود.

 تغییرات نور و رنگ با گذشت زمان و حرکت: امپرسیونیست‌ها به ویژه علاقه ‌مند به ثبت تغییرات نور و رنگ در طول زمان و تحت تأثیر حرکت و تغییرات جوی بودند.

 زاویه ‌های نوآورانه در نقاشی: استفاده از زاویه‌های دید جدید و غیرمعمول یکی دیگر از ویژگی‌های مهم آثار امپرسیونیستی بود که آن‌ها را از نقاشی‌های سنتی متمایز می‌کرد.

 واکنش‌ها و محبوبیت

وقتی امپرسیونیسم برای اولین بار ظهور کرد، از نظر آکادمیک مورد استقبال قرار نگرفت و فروش آثار کند بود.

 با این حال، این آثار به تدریج در میان قشر بورژوا (ثروتمند)، از جمله ، صاحبان فروشگاه‌ها، بانکداران، پزشکان و خوانندگان محبوبیت پیدا کرد.

 در ایالات متحده، که کشوری عمدتاً پروتستان و یهودی بود، به دلیل مضامین روزمره مانند طبیعت، زندگی شهری و روستایی که ارتباط کمتری با مسائل دینی داشتند، استقبال بیشتری از این سبک شد.

 تأثیرات و ریشه‌ها

امپرسیونیسم از آثار گوستاو کوربه (Gustave Courbet) و ادوار مانه (Édouard Manet)، همچنین مکتب باربیزون (Barbizon School) که گروهی از نقاشان پیشرو فرانسه در قرن نوزدهم بودند و نقشی اساسی در شکل‌ دهی نقاشی مدرن غربی داشتند، تأثیر پذیرفت.

آثار مناظر طبیعی کلود مونه (Claude Monet) و نقاشی‌های فیگورهای برهنه رنوآر (Pierre-Auguste Renoir) اغلب به عنوان نمونه ‌های برجسته امپرسیونیسم معرفی می‌شوند.

گوستاو کوربه، یک مراسم تدفین در اورنان، ۱۸۵۰
کامیل کوروت، یکی از هنرمندان شاخص مکتب باربیزون

دنیای نقاشی پاریسی پیش از امپرسیونیسم

نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که امپرسیونیسم در ابتدا یک جنبش بدعت ‌گذار و نسبتاً حاشیه‌ ای در نقاشی فرانسه در اواخر قرن نوزدهم بود.

 در آن زمان، جریان اصلی هنر نقاشی تحت سیطره نقاشان آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا (Royal Academy of Fine Arts) در پاریس بود.

یکی از شروط اساسی برای تبدیل شدن به یک نقاش برجسته و تمام ‌عیار در این دوره، آن بود که آثار هنرمند در “سالن پاریس” (Salon de Paris)، یک نمایشگاه عمومی سالانه که توسط آکادمی برگزار می‌شد، به نمایش گذاشته شوند.

امپرسیونیست‌ها با رد سنت‌های آکادمیک و چارچوب‌های سختگیرانه، به نمایش دادن سوژه‌های روزمره و شیوه‌های جدید پرداختند.

این نگرش نوآورانه، آن‌ها را در تقابل مستقیم با جریان‌های مسلط آکادمیک قرار می‌داد، و این در حالی بود که همچنان سالن پاریس صحنه اصلی برای معرفی هنرمندان و آثارشان به عموم محسوب می‌شد.

این دوره همچنین نشانه‌ ای از تغییر تدریجی از «آکادمیسم»، که بر سالن پاریس متمرکز بود، به «سیستم انتقادی» است که عمدتاً توسط فروشندگان آثار هنری و منتقدان حمایت می‌شد.

هنرمندان پیشرو که به دنبال بیانی جدید و آزاد بودند، به ‌ویژه با حمایت فروشند گان آثار هنری و منتقدان، در خارج از چارچوب‌های آکادمیک فعال شدند و در جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی نقش مؤثری ایفا کردند.

دلیل اصلی حمایت از آزادی بیان از سوی فروشندگان آثار هنری و منتقدان، ارزش‌های مدرن بود که بر فردگرایی تأکید داشتند و این ارزش‌ها به ‌ویژه در میان قشر بورژوا پس از انقلاب فرانسه رواج پیدا کرده بود.

رمانتیسیسم دلاکروا (Delacroix) و رئالیسم گوستاو کوربه (Courbet) به‌عنوان نشانه‌های این فردگرایی مدرن شناخته می‌شوند و ادوار مانه (Manet) و امپرسیونیسم را می‌توان به‌ عنوان گسترش دهنده این جنبش تلقی کرد.

در اواخر دهه ۱۸۶۰، نقاشان امپرسیونیست در خیابان باتینیول (Rue des Batignolles) در پاریس مستقر بودند و در کافه گوربوا (Café Guerbois) واقع در میدان کلیشی (Place de Clichy) گرد هم می‌آمدند.

این هنرمندان، ادیبان و منتقدان، تحت رهبری مانه و دگا (Degas) به بحث و گفتگو پرداختند و به عنوان هسته مرکزی این جنبش هنری شکل گرفتند.

حامی مالی امپرسیونیست‌ها، فروشنده آثار هنری پل دوراند-روئل (Paul Durand-Ruel) بود.

پرتره‌ای از پل دوراند-روئل توسط رنوآر

 با وجود اینکه آثار امپرسیونیست‌ها توسط آکادمی رد شدند، به تدریج این آثار مورد استقبال عمومی قرار گرفتند.

از اواخر دهه ۱۸۶۰، نقاشان “مستقل” که ارزش‌های هنری مشترکی با ادوار مانه (Manet)، ادوار دگا (Degas) و دیگران داشتند، از سوی آکادمی هنرهای زیبا که نمایشگاه سالانه سالن پاریس را سازماندهی می‌کرد، از ورود به سالن محروم شدند. .

بنابراین، در اواخر سال ۱۸۷۳، کلود مونه (Claude Monet)، پیر-آگوست رنوآر (Pierre-Auguste Renoir)، کامیل پیسارو (Camille Pissarro)، آلفرد سیسلی (Alfred Sisley) و دیگران تصمیم به سازماندهی “یک همکاری مشترک از نقاشان، مجسمه‌ سازان، چاپ ‌گران و هنرمندان دیگر” گرفتند تا نمایشگاهی مستقل از سالن پاریس برگزار کنند.

این نمایشگاه در ۱۵ آوریل ۱۸۷۴، دو هفته پیش از آغاز نمایشگاه سالن پاریس، افتتاح شد و به مدت یک ماه، تا ۱۵ می ادامه داشت.

نخستین نمایشگاه گروهی سازمان ‌یافته توسط این همکاری در استودیوی عکاسی نادار (Nadar) در بلوار کاپوسین (Boulevard Capucine) پاریس برگزار گردید.

 این نمایشگاه تاریخی که بعدها به عنوان “نخستین نمایشگاه امپرسیونیستی” نامگذاری شد، با حضور ۳۰ نقاش و مجموعاً ۱۶۵ اثر به نمایش گذاشته شد.

در نخستین نمایشگاه امپرسیونیستی، مونه نقاشی “امپرسیون، طلوع آفتاب” (Impression, Sunrise) را به نمایش گذاشت که برای گروه هنرمندان حاضر در نمایشگاه تاریخ ‌ساز  بود.

 این اثر، که در سال ۱۸۷۲ خلق شده و نمایی از بندر لوآور (Le Havre) را به تصویر می‌کشد، تحت تأثیر موضوع و سبک نقاشی کامیل پیسارو و ادوار مانه قرار داشت.

امپرسیونیست‌ها گاهی خود را “مستقل” (Independents) می‌نامیدند، در حالی که برخی دیگر به آن‌ها “باتینیول‌ها” (Batignolles) می‌گفتند که به محل کافه گوربوا اشاره داشت.

نمایشگاه امپرسیونیستی در سال‌های ۱۸۷۴، ۱۸۷۶، ۱۸۷۷، ۱۸۷۹، ۱۸۸۰، ۱۸۸۱، ۱۸۸۲ و ۱۸۸۶ به‌طور منظم برگزار شد.

 رویکرد نوآورانه امپرسیونیست‌ ها

امپرسیونیست‌های اولیه به شیوه‌ ای نقاشی کردند که بر خلاف قواعد نقاشی تعیین ‌شده توسط آکادمی سلطنتی نقاشی و مجسمه‌ سازی در فرانسه بود.

ضبط یک لحظه از یک منظره

در قلب این رویکرد، یک حس ‌گرایی منحصر به فرد نهفته است.

آن‌ها دیگر واقعیت را به عنوان یک موجود ثابت نمی‌دیدند، بلکه آن را پدیده‌ ای دائماً در حال تغییر تلقی می‌کردند و تلاش داشتند دنیای بصری را به گونه ‌ای به تصویر بکشند که ویژگی های زمانی و مکانی آن لحظه نیز در نقاشی رویت شود.

اصل اساسی امپرسیونیسم، به ثبت رساندن  لحظه ‌ای از روشنایی نور و تابش نوری است که در برابر بیننده منعکس (یا احساس) می‌شود.

به جای به تصویر کشیدن منظره به شکل واقعی آن، امپرسیونیست‌ها در تلاش بودند تا احساسات ناشی از منظره را نیز بیان کنند.

“رقص در بوژیوال، ۱۸۸۳

استفاده آزاد از رنگ و ضربه‌های قلم ‌مو

امپرسیونیست‌ها، با الهام از هنرمندان رمانتیک نظیر ترنر (Turner) و دلروآ (Delacroix)، بر استفاده آزاد از رنگ و ضربه‌های قلم ‌مو تأکید داشتند، به ‌گونه‌ ای که آثار خود را با تأکید بر احساسات و تأثیرات بصری بسازند، نه به ‌وسیله خطوط و حاشیه‌های دقیق.

ادگار دگا | ابسنت، ۱۸۷۶

تولید در فضای باز 

امپرسیونیست‌ها به نقاشی صحنه‌های واقعی از زندگی مدرن پرداختند و عمدتاً در فضای باز کار می‌کردند. پیشرفت‌های مواد نقاشی نیز نقش مهمی در این تغییر داشت.

تا آن زمان، رنگ‌های روغنی معمولاً در مثانه‌ های خوک نگهداری می‌شدند، اما با توسعه رنگ‌های مقاوم و قابل حمل در تیوب، برای نخستین بار این امکان فراهم شد که نقاشان امپرسیونیست بتوانند به‌ طور مستقیم در فضای باز و خارج از استودیو نقاشی کنند.

جان سینگر سارجنت | کلود مونه در حال نقاشی در جنگل

تاکید بر عناصر بصری

به جای تمرکز بر جزئیات دقیق، امپرسیونیست ها بر تأثیر بصری کل نقاشی تأکید می‌کردند.

رنگ‌های اولیه و ترکیبی را به صورت ضربه‌های کوتاه و متناوب روی هم می‌گذاشتند و رنگ‌های زنده را طوری تغییر می‌دادند که گویی در حال ارتعاش هستند.

سری نیلوفرهای آبی مونه‌ی نمونه‌ای بارز در این زمینه است.

کلود مونه | انبارهای کاه، ۱۸۹۱
نیلوفرهای آبی

 نوآوری‌های امپرسیونیسم

به ‌طور خلاصه، آنچه که طرفداران امپرسیونیسم مطرح کردند این است که این جنبش “روش نگاه کردن به نقاشی را تغییر داد.

هنر نور، که از طریق برانگیختگی حسی، حرکات جسورانه و ترکیب‌های زنده و رنگ‌های متنوع بیان شده است، جوهره امپرسیونیسم را تشکیل می‌دهد.

یک تکنیک جدید که توسط امپرسیونیست‌ها، به ‌ویژه تحت رهبری مونه (Monet) توسعه یافته، تکنیک «تفکیک رنگی» یا «Color Division» است.

در تفکیک رنگی، رنگ‌ها تا حد امکان با هم مخلوط نمی شوند، بلکه به‌ صورت نقاط کوچکی از رنگ نزدیک به رنگ‌های اولیه در کنار هم قرار می‌گیرند.

این بدین معناست که رنگ‌ها نه بر روی پالت، بلکه بر روی شبکیه چشم ما مخلوط می‌شوند.

این تکنیک باعث می‌شود که رنگ‌ها در میان ضربه ‌های قلم‌ مو به‌ طور بصری ترکیب شوند و در عین حال از تیره شدن رنگ‌ها به دلیل مخلوط کردن رنگ‌ها جلوگیری شود.

 این روش باعث حفظ درخشندگی و تابش نور در سراسر سطح نقاشی می‌شود و حس پویایی را افزایش می‌دهد و به بیان تغییرات ملایم در رنگ‌ها کمک می کند.

این نوآوری‌ها به امپرسیونیست‌ها اجازه داد تا نمایشی زنده و واقعی از نور و رنگ را در آثار خود به تصویر بکشند، که تأثیر عمیقی بر تاریخ هنر و شیوه‌های نقاشی بعدی گذاشت.

 تأثیر هنر ژاپنی

بسیاری از نقاشان امپرسیونیست، از جمله مونه و ون‌گوگ (Van Gogh)، تحت تأثیر اوکیوئه، هنری که توسط ژاپنی‌ها تولید می‌شد، قرار گرفتند.

هنرمندانی مانند اوتاگاوا کونیوشی (Utagawa Kuniyoshi) و …

 نئوامپرسیونیسم و پسا امپرسیونیسم

در حالی که امپرسیونیست‌ها در نقاشی‌های خود از ضربه ‌های قلم‌ مو استفاده می‌کردند و این ضربه‌ها بیشتر بر اساس احساس و شهود آن‌ها بود، نئو-امپرسیونیست‌ها رویکردی علمی‌ تر به نقاشی داشتند.

آن‌ها تلاش می‌کردند تا رنگ‌ها را به صورت نظری و علمی تجزیه و تحلیل کنند.

یکی از نتایج این رویکرد جدید، پیدایش تکنیک «پوینتیلیسم یا نقطه نگاری» بود.

 در این تکنیک، هنرمندان به جای استفاده از ضربه‌های قلم‌ مو، با نقطه‌های رنگی کوچک سطح بوم را پر می‌کردند.

این روش توسط هنرمندانی مثل ژرژ سورا (Georges Seurat) و سینیاک (Signac) توسعه پیدا کرد.

پیسارو (Pissarro )، یکی از نقاشان مشهور آن دوره، امپرسیونیست‌های اولیه مانند مونه و رنوآر را «امپرسیونیست‌های رمانتیک» می‌نامید، زیرا به نظر او آن‌ها بیشتر به احساسات خود تکیه می‌کردند.

پیر آگوست رنوآر | رقص در مولن دو لا گالت
آلفرد سیسلی | کانال سنت مارتین، ۱۸۷۰

کلیسای موِره، ۱۸۸۹

اما سِرَ و سیگنَک را «امپرسیونیست‌های علمی» می‌خواند، چرا که آن‌ها به اصول علمی رنگ و نور توجه بیشتری داشتند.

نئو-امپرسیونیست‌ها همچنین از نظریه رنگ شیمیدانی به نام میشل اوژن شوورل الهام گرفتند.

 شوورل کشف کرده بود که وقتی رنگ‌های مکمل (مثل قرمز و سبز، آبی و نارنجی، زرد و بنفش) در کنار هم قرار می‌گیرند، شدت و روشنایی هر دو رنگ بیشتر می‌شود.

 نئو-امپرسیونیست‌ها از این اصل برای ایجاد آثار هنری با رنگ‌های زنده و درخشان استفاده می‌کردند.

یک یکشنبه بعد از ظهر در جزیره گراند ژات، ۱۸۸۴-۱۸۸۶
بندر سنت-تروپ، ۱۹۰۱

 تأثیرات و تحولات امپرسیونیسم و نئوامپرسیونیسم

پوینتیلیسم و امپرسیونیسم تکنیک‌های پیشگامانه‌ ای بودند که بیان واقع ‌گرایانه نقاشی دوران رنسانس را زیر و رو کردند و یک سبک جدید نقاشی مبتنی بر احساسات را جهت‌ دهی کردند.

نقاشان امپرسیونیست تا نمایشگاه سوم در سال ۱۸۷۷ تحت یک نظریه متحد کار نمی‌کردند.

در نهایت این نقاشان به دو گروه تقسیم شدند: یکی به رهبری مونه و رنوآر و دیگری به رهبری دگا که نقاشان طبیعت‌ گرا را به گروه اضافه کرد.

ادگار دگا، باله – ستاره، ۱۸۷۸

نئوامپرسیونیسم و انتقادات سمبولیستی

نئوامپرسیونیست‌ هایی مانند ژرژ سورا (Georges Seurat) و سینیاک (Signac) که به ‌طور واضح از تکنیک نقطه‌ نگاری استفاده می‌کردند، و همچنین سمبولیست‌هایی مانند ردون (Redon) و گوگن (Gauguin) که به انتقاد از امپرسیونیسم پرداختند، در نمایشگاه هشتم در سال 1886 حضور داشتند.

انتقادات گوگن و دیگران به تدریج به انحلال و پایان حرکت امپرسیونیستی انجامید.

پل گوگن (زنان تاهیتی، ۱۸۹۱)

پل سزان: پیشگام هنر مدرن

پل سزان (Paul Cézanne) نیز شخصیتی غیرقابل چشم‌ پوشی در این روند است. سزان نخستین کسی بود که به مفهوم “نقاشی به‌خاطر نقاشی” دست یافت که امروزه در هنر نقاشی مورد شناسایی قرار می‌گیرد.

پل سزان، طبیعت بی‌جان با پرده

و در آخر

امپرسیونیسم، با همه نوآوری‌ها و تحولاتی که در دنیای هنر ایجاد کرد، همچنان الهام‌ بخش هنرمندان معاصر است.

 اگرچه ریشه‌های این سبک به اواسط قرن نوزدهم بازمی ‌گردد، اما تأثیر آن بر نقاشی مدرن و معاصر انکارناپذیر است.

بازی با نور و رنگ، تاکید بر ثبت لحظه و طبیعت، و تمرکز بر احساسات هنرمند، عناصری هستند که بسیاری از هنرمندان امروزی در آثار خود از آن‌ها بهره می‌برند.

اگرچه امپرسیونیسم به عنوان یک جنبش هنری تعریف شده به پایان رسیده است، اما روح آن در آثار بسیاری از هنرمندان معاصر همچنان زنده و پویاست و طرفداران بسیاری را به سوی خود جذب می‌کند.

منبع : tricera.net

پست های مرتبط

ارسال دیدگاه برای %s