اگون شیله، از برجسته‌ ترین هنرمندان اکسپرسیونیسم، در ۱۲ ژوئن ۱۸۹۰ در شهر تولن چشم به جهان گشود.

 او تنها پسر آدلف شیله، رئیس ایستگاه راه‌ آهن، و ماری شیله بود. پدرش از تبار آلمانی‌های شمالی بود و مادرش اصالتی از کروماو (کروملوف امروزی) داشت.

خانواده در آپارتمان سازمانی وابسته به راه‌آهن سکونت داشتند.محیطی که در آن صدای ممتد قطارها، حرکت بی ‌وقفه واگن‌ ها و ازدحام مسافران، نخستین نقش‌های ماندگار خود را در ذهن حساس و جست‌ و جوگر شیله برجای گذاشتند.

این تجربه زیسته، بعدها در نگاه منحصربه ‌فرد او به فضا، حرکت و زمان بازتاب یافت.

شیله در کنار دو خواهر بزرگ‌ ترش، الویرا و ملانی، رشد یافت، اما عمیق‌ ترین پیوند عاطفی را با خواهر کوچک ‌ترش، گرترود، داشت که در سال ۱۸۹۴ متولد شد.

 گرترود نه ‌تنها همراه همیشگی ‌اش بود، بلکه در سال‌های بعد، یکی از مدل‌های اصلی نقاشی ‌هایش شد و حضوری پررنگ در جهان تصویری او یافت.

از نخستین سال‌های کودکی، علاقه شیله به نقاشی آشکار بود.

 دوران تحصیل در مدرسه ابتدایی تولن، بیش از آنکه با دروس متعارف همراه باشد، در ثبت مناظر ایستگاه‌های قطار، واگن‌های در حرکت و هیاهوی مسافران سپری شد.

 دفترهای طراحی ‌اش، که روزبه ‌روز از خطوطی پرشتاب، ناآرام و مملو از انرژی ، انباشته ‌تر می ‌شد، بازتابی از اشتیاق بی ‌حد او در ثبت جهان پیرامونش بود.

در سال ۱۹۰۱، برای ادامه تحصیل به دبیرستانی در کرمس فرستاده شد، اما نظام آموزشی خشک و سخت‌ گیرانه این مدرسه، با روحیه سرکش و خلاقش سازگار نبود.

 یک سال بعد، او را به مدرسه‌ ای در کلوسترنوبورگ منتقل کردند، اما این جابه‌جایی نیز تغییری در مسیر هنری ‌اش ایجاد نکرد.

 نقاشی همچنان پررنگ ‌ترین دغدغه او باقی ماند و دفترهای طراحی‌ اش، که هر روز پویاتر و بی ‌پرواتر می ‌شد، گواهی بر ولع سیری ‌ناپذیرش در ترسیم آنچه می ‌دید و حس می‌ کرد، بود.

از سال ۱۹۰۲، بیماری پدر، سایه‌ ای سنگین بر زندگی خانواده افکند.

 سلامت او به ‌تدریج تحلیل رفت و در پاییز ۱۹۰۴، دیگر توان کار نداشت.

در پی این شرایط، خانواده ناگزیر به کلوسترنوبورگ نقل مکان کرد، اما این تغییر نیز سرنوشت محتوم آدلف شیله را دگرگون نساخت.

او در همان سال، در پنجا ه‌ وچهار سالگی، بر اثر سفلیس درگذشت.

این فقدان، ضربه ‌ای ویرانگر بر روح اگون نوجوان وارد کرد. اندوهی که نه‌ تنها سال‌های جوانی ‌اش را تحت‌الشعاع قرار داد، بلکه در تار و پود آثار آینده‌اش رخنه کرد و به یکی از عناصر بنیادین بیان هنری‌ اش بدل شد.

اگون شیله در دهه های مختلف زندگی :

1906–1908

در دهه‌های ابتدایی قرن بیستم، مسیر هنری اگون شیله دستخوش تحولی اساسی شد.

عملکرد ضعیف او در مدرسه، که به عدم موفقیت در رشته‌های تحصیلی رایج منجر گردید، زمینه ‌ساز تغییر مسیر شغلی او شد.

بسیاری از معلمانش به او توصیه کردند که به جای ادامه تحصیل در رشته‌های سنتی، به عرصه هنر روی آورد.

پاییز سال ۱۹۰۶ نقطه عطفی در زندگی شیله بود.

او با موفقیت در آکادمی هنرهای زیبای وین پذیرفته شد، نهادی که به عنوان یکی از معتبرترین و برجسته ‌ترین مؤسسات هنری اروپا شناخته می‌ شود.

 این اتفاق او و خانواده ‌اش را به وین، کانون فرهنگی و هنری آن زمان، کشاند.

در این شهر ، شیله به سرعت با دانشجویان هم ‌فکر و هنرمندانی آشنا شد که در دنیای خلاقانه و نوآورانه آن روزگار سهم بسزایی داشتند.

در سال ۱۹۰۷، شیله برای اولین بار با گوستاو کلیمت، یکی از اساتید بزرگ هنر و نقاشی مدرن وین، ملاقات کرد.

 این دیدار که به‌عنوان یک نقطه ‌عطف در زندگی هنری شیله ثبت شد، تأثیر عمیقی بر رویکرد هنری او گذاشت.

کلیمت که خود نماد هنر نوگرایانه در وین بود، شیله را به محافل هنری برجسته و مجموعه‌ داران صاحب ‌نام معرفی کرد، چیزی که موجب شناخته ‌تر شدن آثار او در سطح وسیع ‌تری شد.

در فضای هنری وین، که با رنگ‌ها و فرم‌های نوگرایانه ، سرشار از تغییرات اجتماعی و فرهنگی بود، شیله به شدت تحت تأثیر این تحولات قرار گرفت.

اثرات این فضا به وضوح در آثارش نمایان شد، جایی که اشکال و رنگ‌ها نه تنها به پیروی از سبک‌های هنری موجود، بلکه به ابزاری برای بیانی شخصی و منحصر به فرد در نقاشی‌های او تبدیل شدند.

 شیله در ابتدا ممکن بود آثار خود را تحت تأثیر کلیمت خلق کند، اما به ‌زودی توانست از این قالب فراتر رود و سبک خاص و منحصربه‌ فرد خود را شکل دهد.

در ماه مه ۱۹۰۸، شیله نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در کلوسترنوبورگ برگزار کرد.

 این رویداد نقطه‌ عطفی در مسیر حرفه ‌ای او بود، چرا که نه تنها موجب جلب توجه عمومی به آثارش شد، بلکه مجموعه ‌داران مهم هنری نیز از آن استقبال کردند.

یکی از این مجموعه ‌داران، هاینریش بنش، مدیر راه‌ آهن جنوبی اتریش بود که آثار شیله را با وجود محدودیت‌های مالی خود، خریداری کرد.

این مجموعه، که در نهایت در موزه آلبرتینا وین به نمایش درآمد، یکی از مهم‌ترین منابع شناخته‌شدن و توسعه شهرت شیله بود.

در همان سال، شیله به کلاس نقاشی عمومی کریستیان گریپنکرل، یکی از بزرگ ‌ترین نقاشان وین، پیوست.

 این استاد با رویکرد سنتی و محافظه ‌کارانه خود، تلاش می‌ کرد تا شیوه‌های کلاسیک و آکادمیک را به دانش‌آموزان خود منتقل کند. اما رابطه شیله با گریپنکرل از همان ابتدا با تنش همراه بود.

 شیوه‌های آزاد و نوگرایانه شیله در تضاد با اصول آکادمیک گریپنکرل قرار داشت و این موضوع باعث می ‌شد که او در دروس خود به سختی نمرات قابل قبولی به ‌دست آورد.

 اما این چالش‌ها هیچ‌ گاه باعث نشد که انگیزه هنری او کاهش یابد؛ برعکس، این محدودیت‌ها به او این فرصت را داد تا عمیق ‌تر به جستجوی زبان هنری خود بپردازد و گام‌هایی بزرگتر در مسیر هنری‌ اش بردارد.

1909

در تابستان ۱۹۰۹، به دعوت گوستاو کلیمت، اگون شیله فرصتی بی ‌نظیر یافت تا آثار خود را در نمایشگاه بین‌ المللی کونستشائو وین به نمایش بگذارد.

 این نمایشگاه نه تنها به عنوان پلتفرمی برای معرفی آثارش به جامعه هنری و عمومی عمل کرد، بلکه فضایی برای آشنایی او با برجسته ‌ترین هنرمندان و معماران زمان چون یوزف هوفمان و اعضای وینر ورک ‌اشتات (کارگاه هنر وین) فراهم آورد.

پس از بروز اختلافات جدی با استاد خود، کریستیان گریپنکرل، شیله به همراه گروهی از هنرمندان هم ‌فکر اقدام به تأسیس “Neukunstgruppe” (گروه هنر نو) کرد.

 این گروه با هدف شکستن مرزهای هنر سنتی و معرفی زبان نوینی در هنر مدرن تشکیل شد.

نخستین نمایشگاه گروه در اواخر سال ۱۹۰۹ در سالن هنر پیسکو در میدان شوارتزنبرگ وین برگزار شد، جایی که آثار جسورانه و متفاوت هنرمندان گروه در معرض دید عموم قرار گرفت.

در این رویداد، آنتون فایستاور طراحی پوستر نمایشگاه را بر عهده داشت، در حالی که اگون شیله مانیفست گروه را نوشت.

 او در مانیفست خود بیان کرد: “هنرمند مدرن نباید به چیزی جز ذات خود و منابع درونی ‌اش تکیه کند. او باید قادر باشد بی ‌واسطه و در لحظه خلق کند، بدون توجه به قواعد و آموزه‌های گذشته.”

این بیانیه، نه تنها بیانگر اعتقاد راسخ شیله به آزادی هنری را نشان می داد، بلکه نشان ‌دهنده نگرش انقلابی او نسبت به هنر و فرآیند خلق آثار بود.

شیله هنر را به عنوان یک ابزار برای خودابرازی ناب و بی‌واسطه می‌دید، که در آن هنرمند باید از همه‌ی محدودیت‌ها عبور کرده و به خلق آثاری بپردازد که بیانگر اصالت، هویت و آزادی بی‌حد و حصر او باشد.

1910–1911

در سال ۱۹۱۰، اگون شیله وارد دوره‌ای جدید از اکسپرسیونیسم خویش قرار گرفت.

برای اگون شیله جدا شدن از آکادمی به معنای منصرف شدن از رویکرد تزیینی به  هنر نقاشی و طراحی بود..

 او با سرعت، به سوی اکسپرسیونیسمی بسیار رادیکال حرکت کرد.

 در یک نامه به تاریخ‌نگار هنر، یوزف استریگوفسکی، نوشت: “من از کلیمت عبور کردم. امروز فکر می‌کنم که کاملاً متفاوت هستم.”

طرح‌های جذاب و زشتی‌های تراژیک، خطوط تیز و رنگ‌آمیزی غیرطبیعی به شدت در آثارش ظاهر شدند.

 اکنون، او بدن و فیگور ها را به موضوع آثار خود تبدیل کرد.

زشتی تراژیک، خطوط تیز و رنگ‌آمیزی غیرطبیعی، و فیگور های شکننده امکان یک جستجوی روان‌شناختی برای حقیقت پشت سطح ظاهری را فراهم میکرد.

هم‌زمان با این تغییرات، شیله شعر نیز می نوشت که تحت تأثیر آرتور رمبو بود و اکنون گاها عناوین این شعرها نیز همراه با نقاشی‌ها با هم به نمایش در می آیند.

 استعداد پانتومیم و شخصیت خارق‌العادهٔ اروین دومینیک اوسن، دوست نزدیکی که به مدت کوتاهی با شیله بود، تأثیرات طولانی‌مدتی براین هنرمند گذاشت.

در بیمارستان زنان دانشگاه وین، شیله با اجازه دکتر اروین فون گراف، زنان باردار و نوزادان را  برای مدتی به تصویر می کشد؛ این کار نیز نمایش دیگری از ابعاد وجودی انسان هاست که به تخیل این هنرمند کمک کرده است.

آثار شیله در نمایشگاه‌های مختلف با استقبال خوبی مواجه شدند. در فوریه ۱۹۱۰، دومین نمایشگاه گروه هنری نوکونست در باشگاه هنرمندان زنان آلمانی در پراگ برگزار شد.

 به همراه شیله، آثار هانس بلر، آنتون فایستاور، آلبرت پاریس گوترسلوه و رودولف کالواخ نیز در این نمایشگاه حضور داشتند. این گروه نقطه تلاقی بین ادبیات و نقاشی را گسترده‌تر کرد.

به دعوت یوزف هوفمان، رئیس ویانر ورک‌اشتات، شیله در نمایشگاه جهانی پراتر شرکت کرد، که از مه تا اکتبر ۱۹۱۰ به نمایش گذاشته شد.

شیله یک نقاشی از یک زن برهنه   را در ابعاد واقعی به نمایش گذاشت، گفته می‌شود که وقتی امپراتور اتریش فرانتس ژوزف این اثر را دید، از آن دور شد و گفت: ” این وحشتناک است.”

1911

در سال ۱۹۱۱، پاریس فون گوترسلوه، منتقد هنر آلمانی، مقاله‌ ای مهم درباره شیله نوشت که توجه افراد بیشتری  را به او جلب کرد.

 همچنین منتقد هنر آرتور روسلر از شیله حمایت کرد و مقالات زیادی در تحسین آثار او نوشت.

در این سال، نمایشگاه گروهی در گالری میتکه برگزار شد که شیله در آنجا با تاجر هنری هانس گلتس از مونیخ آشنا شد.

 این آشنایی به گسترش روابط شیله با دنیای هنری آلمان منجر شد.

در نوامبر ۱۹۱۱، شیله به انجمن هنرمندان سما پذیرفته شد که در آن هنرمندانی چون پل کله و آلفرد کوبین نیز عضویت داشتند.

 در این انجمن، شیله به یکی از چهره‌های مهم دنیای هنر تبدیل شد و روابط هنری خود را گسترش داد.

در همان سال، شیله با مدل زیبای خود، والبرگا “والی” نویزیل آشنا شد و این آشنایی به یک رابطه عاشقانه منتهی گشت.

 این دو به شهر کروملوف، زادگاه مادر نویزیل، نقل مکان کردند. در این شهر، شیله وارد یکی از دوره‌های خلاق هنری ‌اش شد و آثار برجسته‌ای خلق کرد.

با این حال، زندگی مشترک با والی و فشارهای ناشی از نقاشی‌های برهنه در فضای باز، در نهایت منجر به ترک کروملوف در اوایل تابستان شد.

پس از این واقعه، شیله در نولنگباخ، یک جامعه روستایی کوچک در نزدیکی وین، سکونت گزید.

او در آنجا از طبیعت لذت برد و تصمیم گرفت تا پایان عمر در این محیط آرام و طبیعی زندگی کند.

1912

در سال ۱۹۱۲، شیله با چالش‌های جدی روبه ‌رو شد.

 در آوریل همان سال، او به اتهام دزدیدن یک دختر و آزار نوجوانان دستگیر شد و به مدت سه هفته در نولنگباخ زندانی گردید.

 هرچند او از اتهام آزار نوجوانان تبرئه شد، اما به دلیل احتمال مواجهه کودکان با نقاشی‌های برهنه‌اش که بر دیوارهای اتاق‌هایش نصب شده بود، به سه هفته زندان محکوم شد.

 این حادثه نقطه عطفی در زندگی شیله بود و تأثیرات عمیقی بر روان او گذاشت.

پس از آزادی در مه ۱۹۱۲، شیله به وین بازگشت و در تابستان همان سال، چندین سفر به مکان‌های مختلف آغاز کرد.

 او به مکان‌هایی که پیشتر برایش محبوب بودند، سفر کرد و در تریسته به تحقیق درباره کشتی‌ها در بندر پرداخت.

در ماه اوت، به مونیخ سفر کرد و با آثار اکسپرسیونیست‌های آلمانی آشنا شد.

والبرگا نویزیل نیز در تابستان همراه با شیله به دریاچه‌های ورترزه در کارینتیا و دریاچه کنستانس در فورارلبرگ رفت.

 در این سفرها، شیله با زیبایی‌های طبیعت و تأثیرات آن بر آثار هنری‌ اش مواجه شد.

در همین سال، نمایشگاه بین‌المللی انجمن هنرمندان زوندربوند در کلن برگزار شد که یکی از مهم‌ترین نمایشگاه‌های پیش از جنگ بود.

در این نمایشگاه، بیش از ۶۰۰ اثر از هنرمندان برجسته به نمایش درآمد و دیدگاه جدیدی در هنر معاصر ارائه شد. سه نقاشی از شیله نیز در این نمایشگاه به نمایش گذاشته شد.

۱۹۱۳

اگون شیله در حالی که به سرعت در حال تبدیل شدن به یکی از هنرمندان برجسته و نوگرای اتریش است، در تاریخ ۱۷ ژانویه به اتحادیه هنرمندان اتریش، به ریاست گوستاو کلیمت، پذیرفته می‌ شود.

این عضویت به او فرصت می ‌دهد تا در نمایشگاه‌های معتبر و بین‌المللی که در شهرهایی چون بوداپست، مونیخ، دوسلدورف، درزدن و برلین برگزار می‌شود، آثارش را به نمایش بگذارد و شبکه ارتباطی ‌اش را گسترش دهد.

در همین سال، گالری گلتس در مونیخ نمایشگاهی انفرادی از آثار شیله از ژوئن تا ژوئیه برگزار می‌کند که تأثیرات عمده‌ای بر رشد هنری او دارد و توجهات بسیاری را جلب می‌کند.

 شیله همچنین شروع به همکاری با مجله‌ی Die Aktion می‌کند، جایی که برخی از نقاشی‌ها و اشعارش منتشر می‌شود و فرصت‌های جدیدی برای شناخته‌شدن جهانی‌ اش فراهم می ‌آورد.

۱۹۱۴

در سال ۱۹۱۴، شیله پیشنهادی از هانس گلتس دریافت می ‌کند تا به پاریس سفر کرده و اقامت کند، اما به دلیل شرایط سیاسی و آغاز جنگ جهانی اول، این سفر هرگز عملی نمی ‌شود.

پس از ترور آرش‌ دوک فرانتس فردیناند در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴ در سرایوو، که موجب اعلام جنگ اتریش-مجارستان علیه صربستان می‌ شود، جنگ جهانی اول به ‌طور رسمی آغاز می ‌گردد.

 شیله که خود را در مقابل موج ملی ‌گرایی و حمایت هنرمندان هم‌ وطن از جنگ نمی ‌بیند، به ‌شدت از حمایت از جنگ امتناع کرده و در عوض به دنبال مسیرهای متفاوت هنری است.

در این دوران بحرانی، شیله به شدت در حال گسترش افق‌های هنری خود است.

 او در بهار این سال با تکنیک‌های جدید چاپ چوب و چاپ فلزی آشنا می ‌شود، و این تجربه‌‍‌ها را زیر نظر گرافیست برجسته، رابرت فیلیپی، کسب می ‌کند.

علاوه بر این، شیله وارد دنیای عکاسی می ‌شود و با عکاسان برجسته‌ ای مانند آنتون یوزف ترچکا و یوهانس فیشر همکاری‌هایی در زمینه عکاسی انجام می‌دهد، که تأثیرات جدیدی بر آثارش دارد.

با وجود شرایط جنگی، شیله همچنان به ‌طور فعال در نمایشگاه‌های هنری بین‌المللی شرکت می ‌کند و آثارش را در خارج از مرزهای امپراتوری اتریش-مجارستان به نمایش می ‌گذارد.

این حضور بین‌المللی او برای نخستین ‌بار در نمایشگاه‌های شهرهایی مانند رم، بروکسل و پاریس تحقق می ‌یابد، جایی که او به‌عنوان یکی از هنرمندان پیشرو و مبتکر شناخته می ‌شود.

1917-1915

در بهار سال ۱۹۱۵، اگون شیله از والی نویزیل، که رابطه‌ای عاطفی با او داشت، جدا می‌شود. این تغییر در زندگی شخصی او همزمان با فرا رسیدن شرایط بحرانی سیاسی و اجتماعی است.

در اواخر ماه مه ۱۹۱۵، شیله به‌طور ناگهانی مجبور به انجام تست نظامی می‌شود. در این تست، قابلیت‌های نظامی او تأیید شده و به‌عنوان یک نیروی نظامی شناخته می‌شود. در همین زمان، پیش از اعزام به خدمت، شیله با ادیت هارمز ازدواج می‌کند. پس از مراسم کوتاه عروسی، همراه با هزاران جوان دیگر راهی اردوی نظامی می‌شود تا دوره آموزشی خود را آغاز کند.

پس از اتمام دوره آموزش نظامی اولیه، شیله به وین اعزام شده و مسئولیت نگهبانی از اسیران جنگی روسی را بر عهده می ‌گیرد. در این دوران، زمان کمی برای ادامه کار هنری و نقاشی دارد و مجبور است بسیاری از فعالیت‌های هنری خود را محدود کند.

با این حال، در دسامبر ۱۹۱۵، شیله موفق به شرکت در نمایشگاه معروف “Secession” برلین می ‌شود.

 یکی از آثار مهم او در این نمایشگاه، نقاشی “Levitation” است که در کنار اثر برجسته “Death and Life” اثر گوستاو کلیمت قرار می ‌گیرد و توجهات بسیاری را به خود جلب می‌کند.

در ماه مه ۱۹۱۶، شیله به نیجر اتریش منتقل می‌شود تا در اردوگاه سربازان روس فعالیت کند.

 او در آن زمان این افسران را به تصویر میکشد.

در ژانویه ۱۹۱۷، او به وین منتقل می‌شود؛ مافوقان او از کارهای هنری او حمایت می‌کنند.

شیله شروع به برنامه‌ریزی برای زمان پس از جنگ می‌کند: “ما می‌دانیم که زمان صلح سیاسی نزدیک است و یک تقابل بزرگ بین رویکردهای مادی‌گرایی تمدن ما و باقی‌مانده‌های فرهنگ نجیب که این دوره تجاری هنوز برایمان باقی گذاشته است، را به وجود خواهد آورد.

ودر آخر

در ماه اکتبر سال 1918 همسر باردار شیله، ادیت، به علت ویروس آنفلوانزای اسپانیایی درگذشت و شیله نیز به این بیماری مبتلا شد.

در تاریخ ۳۱ اکتبر، روز خاکسپاری همسرش، اگون شیله، نیز درگذشت.

پیش بینی اگون شیله در این تاریخ درست در آمد:

 “جنگ تمام شده است – و من باید بروم. تابلوهای من در همه موزه‌های جهان نمایش داده خواهند شد.”


همچنین بخوانید:

بیوگرافی پل رند طراح بزرگ

2 پاسخ

ارسال دیدگاه برای %s